تو ترکم کردی
پارت۱۷
اج. خب دختر برو لباست رو عوض کن
چشم
(چند دقیقه بعد)
من اومدم
اج.وای چقدر خوشگل شدین تو این لباس البته تو واقعا خوشگلی ارباب خیلی خوش شانسن که خواهری مثل شما دارن
مرسی اجوما لطف داری ولی بعید میدونم اون منو دوست داشته باشه
اج.اینطوری نگو تو گول حرف های کلارا رو نخور
نه جدی دارم میگم اون تازه بعد هفت سال عذاب وجدان گرفته آخه چطوری تازه اگر جای بهزیستی عوض شده بود این همه سال میداش نکرد یعنی واقعا برای یه مافیا اینقدر سخته
اج. نمیدونم راستش من از کارای ارباب بیخبر بودم من شیش ساله اینجا کار میکنم یک سال بعد رفتن شما برای همینه البته من متمعنم ارباب دوستون داره
نه نداره بیخیال راستی اجوما تو مثل مادر بزرگمی خیلی دوست دارم با من راحت باش
اج. او مرسی عزیزم
(همو بغل میکنن)
خیلی خب اجوما من میرم تو اتاقم یکم بخوابم خیلی خستم
اج. باشه دخترم
ویو نارا:
اجوما زن خیلی مهربونیه واقعا دوستش دارم انگار میتونم بهش تکیه کنم قرصامو خوردم و رو تخت دراز کشیدم خوابم نبرد گوشیمو برداشتم و رفام توی اینستا بچرخم تا حوصلم سر نره
ویو کلارا:
ایشش باید سعی کنم نارا رو از نامجون دور کنم و بهش بفهمونم اون دختره یه مزاحمه بعدم کم کم ازش دور میشه و نارا تنها میشه بعد اعتماد نامجون رو جلب میکنم بعد عاشق خودم میکنمش و بهش نزدیک میشم بعدم همه اموالشو میکشم بالا من که بهش علاقه ای ندارم فقط بخاطر پولش میخوامش اون نارا هرزه احمقم حرفای منو باور کرد نامجون واقعا پشیمونه و دوستش داره اما اون دروغ منو باور کرده اخیش باید بیشتر اویتش کنم
(فلش بک به دو هفته بعد)
ویو نارا:
ای خدا توی اون دو هفته کلارا خیلی بلاها سرم اورده اما پیش داداشم مظلوم نمایی کرده و داداشم حرفشو باور کرده لعنت بهش امروز هم حتما یه غلط دیگه این میخواد بکنه
ک. هوی هرزه از اینجا برو تازه مرتبش کردم
بتوچه مگه عمارت توئه دلم میخواد
ک. خفه شو ببینم انگار دوباره باید ادبت کنم
مثلا میخوای چه گوهی بخوری ها
ک. نشونت میدم
بده ببینم
ک. وای آخه چرا این طوری میکنید من که کاری نکردم*نقششه*
(نامجون و اجوما میان)
ن. چیشده کلارا
ک.ارباب آخه من چیکار باید بکنم خواهرتون منو اذیت میکنه و باهام بد حرف میزنه من که کاری نکردم*گریه الکی*
ن. نارا
داداش داره دروغ میگه اون منو اذیت میکنه من که کاری نکردم
ک.خانم چرا الکی میگید خودتون بهم گفتین هرزه
من اصلا بهش همچین حرفی نزدم داداش
ک. چرا خودتون گفتید
ن. بسه توموش کنید دیگه این بحث رو چرا اینقدر همو اذیت میکنید از هم عدرخواهی کنید
من کاری نکردم که
ن. بسه همین که گفتم
ایش باشه من بخاطر کار نکردم عذرخواهی میکنم
ک.مهم نیست بیخیال*کصکش*
ولی من این کارو نکردم داداش*میره توی اتاقش*
ن.ای خدا
اج. کلارا تو واقعا کاری نکردی؟
ک. باور کنید من کاری نکروم نمیدونم چرا باهام مشکل دارن
ن. بیخیال کارتو بکن
ک.چشم ارباب*ناز و عشوه*
ویو کلارا:
ایول نقشم گرفت حالا باید خودمو به نامجون نزدیک کنم و اون هرزه رو هم بیرون کنم آخیش این عالیه از همه بهتر نامجون همش طرف منو میگیره و با منه این خیلی خوبع
ادامه دارد....
بچه ها میخواید زود تمومش کنم بقیه فیکارو کامل بکنم؟
اج. خب دختر برو لباست رو عوض کن
چشم
(چند دقیقه بعد)
من اومدم
اج.وای چقدر خوشگل شدین تو این لباس البته تو واقعا خوشگلی ارباب خیلی خوش شانسن که خواهری مثل شما دارن
مرسی اجوما لطف داری ولی بعید میدونم اون منو دوست داشته باشه
اج.اینطوری نگو تو گول حرف های کلارا رو نخور
نه جدی دارم میگم اون تازه بعد هفت سال عذاب وجدان گرفته آخه چطوری تازه اگر جای بهزیستی عوض شده بود این همه سال میداش نکرد یعنی واقعا برای یه مافیا اینقدر سخته
اج. نمیدونم راستش من از کارای ارباب بیخبر بودم من شیش ساله اینجا کار میکنم یک سال بعد رفتن شما برای همینه البته من متمعنم ارباب دوستون داره
نه نداره بیخیال راستی اجوما تو مثل مادر بزرگمی خیلی دوست دارم با من راحت باش
اج. او مرسی عزیزم
(همو بغل میکنن)
خیلی خب اجوما من میرم تو اتاقم یکم بخوابم خیلی خستم
اج. باشه دخترم
ویو نارا:
اجوما زن خیلی مهربونیه واقعا دوستش دارم انگار میتونم بهش تکیه کنم قرصامو خوردم و رو تخت دراز کشیدم خوابم نبرد گوشیمو برداشتم و رفام توی اینستا بچرخم تا حوصلم سر نره
ویو کلارا:
ایشش باید سعی کنم نارا رو از نامجون دور کنم و بهش بفهمونم اون دختره یه مزاحمه بعدم کم کم ازش دور میشه و نارا تنها میشه بعد اعتماد نامجون رو جلب میکنم بعد عاشق خودم میکنمش و بهش نزدیک میشم بعدم همه اموالشو میکشم بالا من که بهش علاقه ای ندارم فقط بخاطر پولش میخوامش اون نارا هرزه احمقم حرفای منو باور کرد نامجون واقعا پشیمونه و دوستش داره اما اون دروغ منو باور کرده اخیش باید بیشتر اویتش کنم
(فلش بک به دو هفته بعد)
ویو نارا:
ای خدا توی اون دو هفته کلارا خیلی بلاها سرم اورده اما پیش داداشم مظلوم نمایی کرده و داداشم حرفشو باور کرده لعنت بهش امروز هم حتما یه غلط دیگه این میخواد بکنه
ک. هوی هرزه از اینجا برو تازه مرتبش کردم
بتوچه مگه عمارت توئه دلم میخواد
ک. خفه شو ببینم انگار دوباره باید ادبت کنم
مثلا میخوای چه گوهی بخوری ها
ک. نشونت میدم
بده ببینم
ک. وای آخه چرا این طوری میکنید من که کاری نکردم*نقششه*
(نامجون و اجوما میان)
ن. چیشده کلارا
ک.ارباب آخه من چیکار باید بکنم خواهرتون منو اذیت میکنه و باهام بد حرف میزنه من که کاری نکردم*گریه الکی*
ن. نارا
داداش داره دروغ میگه اون منو اذیت میکنه من که کاری نکردم
ک.خانم چرا الکی میگید خودتون بهم گفتین هرزه
من اصلا بهش همچین حرفی نزدم داداش
ک. چرا خودتون گفتید
ن. بسه توموش کنید دیگه این بحث رو چرا اینقدر همو اذیت میکنید از هم عدرخواهی کنید
من کاری نکردم که
ن. بسه همین که گفتم
ایش باشه من بخاطر کار نکردم عذرخواهی میکنم
ک.مهم نیست بیخیال*کصکش*
ولی من این کارو نکردم داداش*میره توی اتاقش*
ن.ای خدا
اج. کلارا تو واقعا کاری نکردی؟
ک. باور کنید من کاری نکروم نمیدونم چرا باهام مشکل دارن
ن. بیخیال کارتو بکن
ک.چشم ارباب*ناز و عشوه*
ویو کلارا:
ایول نقشم گرفت حالا باید خودمو به نامجون نزدیک کنم و اون هرزه رو هم بیرون کنم آخیش این عالیه از همه بهتر نامجون همش طرف منو میگیره و با منه این خیلی خوبع
ادامه دارد....
بچه ها میخواید زود تمومش کنم بقیه فیکارو کامل بکنم؟
- ۹.۹k
- ۲۸ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط