وقتی قراره توی موزیک ویدئو...p2
#سناریو #استری_کیدز #جونگین #هیونجین #فلیکس #هان #لینو #بنگچان #چانگبین
•وقتی قراره توی موزیک ویدئو باهم بودنتون رو با یه کیس اعلام کنین•
#هیونجین:*بیشتر خجالت میکشید تا استرس داشته باشه اما از اونجایی که از تکرار این کار جلوی بقیه بدش میومد سعی کرد آرامش داشته باشه و بدون فکر کردن به هیچی مثل همیشه انجامش بده*
نگران داشتی اینطرف و اون طرف رو نگاه میکردی که رو بهت کرد...
÷هی منو نگاه کن
نگاهتو بهش دادی،دستشو نوازش بار روی گونت کشید و لبخندی زد.
÷به هیچی فکر نکن باشه؟ تصور کن فقط من اینجام و..*لباشو کنار گوشت آورد و آهسته لب زد*مثل همیشه انجامش بده بیبی
خنده ای کردی و سرتو تکون دادی. با اشاره کارگردان شروع کردین. دستاتو دور گردنش انداختی و اونم کمرت رو گرفت و بوسه ای رو شروع کردین که اگه ادامه داشت به جاهای خوبی ختم نمیشد...
-کافیه! ممنونم
با صدای کارگردان جدا شدین، خمار نگاهت کرد و چیزی گفت که فقط تو شنیدی و باعث شد بعدش پوزخندی بزنی
÷نمیزارم این بوسه همینجا تموم شه...
اعضا:
فلیکس: وای فکر نمیکردم هیونجین انقدر تو بوسه خوب باشه
هان: بنظرتون امشب ات سالم میمونه؟
چان:*محکم به پشت هان زد* ساکتتتتت
#هان:*از تو بیشتر استرس داره، هم استرس هم ترس! برای همین سرش مدام پایینه و نگاهی بهت نمیکنه تا حسش به تو منتقل نشه*
× هان حالت خوبه؟
سرشو بالا آورد و نگاه کوتاهی بهت کرد
÷اوهوم خوبم
متوجه لرزش صداش و همینطور دور کردن تو از نگاهش شدی، لبخندی زدی و دستاشو گرفتی
×هی نیاز نیست انقدر نگران باشی، درسته اینجا خیلی شلوغ تر از خلوتمونه ولی...
نگاهی به اطراف کردی،تقریبا همه چی برای فیلم برداری آماده بود؛ به نگاهتو به نگاه نگران هان دادی
×این کاریه که باید انجام بدیم و مطمئنم از پسش بر میایم
لبخند کیوتی زد
÷ممنونم ات
- سه...دو....یک...شروع
هان صبر نکرد،بلافاصله بعد از علامت کارگردان به سمتت اومد و مثل همیشه با ولع بوسیدت...
انقدر حرکتش سریع بود که متعجب شدی،این واقعا همون هان خجالتی چند لحظه پیش بود؟
اعضا همون حین:
لینو: این پسر چرا یهو برقش گرفت
چانگبین:چه کارا ازش برمیومده بی خبر بودیم
هیونجین:*آهسته طوری که هیچکس نشنید* نه خوشم اومد آفرین
•وقتی قراره توی موزیک ویدئو باهم بودنتون رو با یه کیس اعلام کنین•
#هیونجین:*بیشتر خجالت میکشید تا استرس داشته باشه اما از اونجایی که از تکرار این کار جلوی بقیه بدش میومد سعی کرد آرامش داشته باشه و بدون فکر کردن به هیچی مثل همیشه انجامش بده*
نگران داشتی اینطرف و اون طرف رو نگاه میکردی که رو بهت کرد...
÷هی منو نگاه کن
نگاهتو بهش دادی،دستشو نوازش بار روی گونت کشید و لبخندی زد.
÷به هیچی فکر نکن باشه؟ تصور کن فقط من اینجام و..*لباشو کنار گوشت آورد و آهسته لب زد*مثل همیشه انجامش بده بیبی
خنده ای کردی و سرتو تکون دادی. با اشاره کارگردان شروع کردین. دستاتو دور گردنش انداختی و اونم کمرت رو گرفت و بوسه ای رو شروع کردین که اگه ادامه داشت به جاهای خوبی ختم نمیشد...
-کافیه! ممنونم
با صدای کارگردان جدا شدین، خمار نگاهت کرد و چیزی گفت که فقط تو شنیدی و باعث شد بعدش پوزخندی بزنی
÷نمیزارم این بوسه همینجا تموم شه...
اعضا:
فلیکس: وای فکر نمیکردم هیونجین انقدر تو بوسه خوب باشه
هان: بنظرتون امشب ات سالم میمونه؟
چان:*محکم به پشت هان زد* ساکتتتتت
#هان:*از تو بیشتر استرس داره، هم استرس هم ترس! برای همین سرش مدام پایینه و نگاهی بهت نمیکنه تا حسش به تو منتقل نشه*
× هان حالت خوبه؟
سرشو بالا آورد و نگاه کوتاهی بهت کرد
÷اوهوم خوبم
متوجه لرزش صداش و همینطور دور کردن تو از نگاهش شدی، لبخندی زدی و دستاشو گرفتی
×هی نیاز نیست انقدر نگران باشی، درسته اینجا خیلی شلوغ تر از خلوتمونه ولی...
نگاهی به اطراف کردی،تقریبا همه چی برای فیلم برداری آماده بود؛ به نگاهتو به نگاه نگران هان دادی
×این کاریه که باید انجام بدیم و مطمئنم از پسش بر میایم
لبخند کیوتی زد
÷ممنونم ات
- سه...دو....یک...شروع
هان صبر نکرد،بلافاصله بعد از علامت کارگردان به سمتت اومد و مثل همیشه با ولع بوسیدت...
انقدر حرکتش سریع بود که متعجب شدی،این واقعا همون هان خجالتی چند لحظه پیش بود؟
اعضا همون حین:
لینو: این پسر چرا یهو برقش گرفت
چانگبین:چه کارا ازش برمیومده بی خبر بودیم
هیونجین:*آهسته طوری که هیچکس نشنید* نه خوشم اومد آفرین
۲۹.۵k
۲۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.