One eyed killer/قاتل تک چشم
One eyed killer\قاتلتکچشم
Apart 3
یهو به خودش اومد و دید تو افکارش گم شده
و با صدای یکی به خودش میاد
ی یارو؛اینجا میتونم بشینم؟
شین؛اوهوم
یاروعه؛من مایکی هستم
شین؛منم شینم
مایکی؛زیاد حرف نمیزنی که؟
شین؛نه ،دنبال فردی ساکتم ولی همه زیادی زر میزنن
مایکی؛حله من زیادی اهل صحبت های ک/شعر نیسم،
شین؛اوهوم
شین تو خودش؛ی نگاه ریز بهش بندازم که چیزی نمیشه
[درحال معاینه کردن مایکی]
اندر ذهن شین ؛واییی بیش از اندازههعععه جذابه ،شعت به یویی خندیدم سرم اومددد وای،ب هر حال خوبه از هر لحاظ...
که یاد اخبار دیروز افتاد
توی اخیار گفته شده بود که توسط بونتن قتل عام های زیای اتفاق افتاده که یکی از اعضاشون موهای سفید و قد کوتاه داره...
شین؛صبر کن نکنه ک این...نه دیگه حتی گفته بودن که ی تتویی پشت گردنش داره ،خبب هنوز به پشت گردنش نگل نکردم،هعی نگو که ی مافیایی ،البته منم مشکلی ندارم چون تو بچگی چن نفرو کشتم و خودمو ب موش مردگی زدم که یکی بهمون حمله کرده ،هاهاها منم ی مافیاممم😂🤡🔪
که شین حالش بد میشه و از استاد احازه میگیره تا بره بیرون
شین؛🤚🏻استاد میتونم برم بیرون؟
استاد؛برو
شین با عجله زیاد رف تو سرویس و حالت تهوع داشت
چند دقع موند تا حالش بهتر شه ولی بدتر شد و چون تایم زیادی بود که اومده بود بیرون یکی از بچه عارو فرستاد که بیاد ببینه حالت خوبه یا نه
[ویو کلاس]
استاد؛بچه ها یکی بره دنبال شین
مایکی خیلی سرد دستشو برد بالا و گف؛من برم؟
استاد؛برو
مایکی اومد تو دسشویی[ذاش منحرف هوذتی من تقصیری ندارم]
مایکی:شینچاننن؟
شین؛هققق ب...بله
مایکی؛استاد فرستادم بیام دنبالت،... تو خوبی؟
شین؛نه حالت تهوع...دارم
مایکی؛بیا بریم زنگ بزنیم به مامان بابات بیان دنبالت
شین؛ولی اونقدری حالم بده نمیتونم راه برم
[اندر ذهن شین؛هه هه اینا همه کلکه میخوام تو ببریم]
مایکی؛کمکت کنم؟
شین؛ن ممنون به زور میام
شین وقتی داش میومد یهو خودشو زد زمین
مایکی؛تو خوبییی؟شیننن خوبی؟
شین؛اره[با درد]
Apart 3
یهو به خودش اومد و دید تو افکارش گم شده
و با صدای یکی به خودش میاد
ی یارو؛اینجا میتونم بشینم؟
شین؛اوهوم
یاروعه؛من مایکی هستم
شین؛منم شینم
مایکی؛زیاد حرف نمیزنی که؟
شین؛نه ،دنبال فردی ساکتم ولی همه زیادی زر میزنن
مایکی؛حله من زیادی اهل صحبت های ک/شعر نیسم،
شین؛اوهوم
شین تو خودش؛ی نگاه ریز بهش بندازم که چیزی نمیشه
[درحال معاینه کردن مایکی]
اندر ذهن شین ؛واییی بیش از اندازههعععه جذابه ،شعت به یویی خندیدم سرم اومددد وای،ب هر حال خوبه از هر لحاظ...
که یاد اخبار دیروز افتاد
توی اخیار گفته شده بود که توسط بونتن قتل عام های زیای اتفاق افتاده که یکی از اعضاشون موهای سفید و قد کوتاه داره...
شین؛صبر کن نکنه ک این...نه دیگه حتی گفته بودن که ی تتویی پشت گردنش داره ،خبب هنوز به پشت گردنش نگل نکردم،هعی نگو که ی مافیایی ،البته منم مشکلی ندارم چون تو بچگی چن نفرو کشتم و خودمو ب موش مردگی زدم که یکی بهمون حمله کرده ،هاهاها منم ی مافیاممم😂🤡🔪
که شین حالش بد میشه و از استاد احازه میگیره تا بره بیرون
شین؛🤚🏻استاد میتونم برم بیرون؟
استاد؛برو
شین با عجله زیاد رف تو سرویس و حالت تهوع داشت
چند دقع موند تا حالش بهتر شه ولی بدتر شد و چون تایم زیادی بود که اومده بود بیرون یکی از بچه عارو فرستاد که بیاد ببینه حالت خوبه یا نه
[ویو کلاس]
استاد؛بچه ها یکی بره دنبال شین
مایکی خیلی سرد دستشو برد بالا و گف؛من برم؟
استاد؛برو
مایکی اومد تو دسشویی[ذاش منحرف هوذتی من تقصیری ندارم]
مایکی:شینچاننن؟
شین؛هققق ب...بله
مایکی؛استاد فرستادم بیام دنبالت،... تو خوبی؟
شین؛نه حالت تهوع...دارم
مایکی؛بیا بریم زنگ بزنیم به مامان بابات بیان دنبالت
شین؛ولی اونقدری حالم بده نمیتونم راه برم
[اندر ذهن شین؛هه هه اینا همه کلکه میخوام تو ببریم]
مایکی؛کمکت کنم؟
شین؛ن ممنون به زور میام
شین وقتی داش میومد یهو خودشو زد زمین
مایکی؛تو خوبییی؟شیننن خوبی؟
شین؛اره[با درد]
۱۶۲
۲۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.