عشق حقيقى(پارت 5)

پارت پنج
—————————
-ممنون
م.ت خانم ا.ت حتما خواهرتون بهتون گفتن كه براى اينكه ما با شما ادغام بشيم شرطمون اينكه با پسرمون قرار بزاريد
-امممممم……بله شنيدم ولى ازتون يك سوال داشتم چرا بايد شرطتون اين باشه؟مى توانيد شرط هاى بهترى بگذاريد
م.ت بله ولى شما بايد از خداتون باشه كه با پسر جذاب من قرار بزاريد
-راستش رو بخواهيد…امممم… من ترجيح ميدم با يك پسر زشت قرار بزارم ولى واقعا از ته قلبم دوستش داشته باشم
م.ت به هر حال شرط ما اين است
-بله درسته ولى شركت ما هم مى تونه شرط بزاره
م.ت بله خب بگيد
-شرط شركت ما اينه كه من با پسر شما قرار نمى زارم
م.ت از زرنگيت خوشم اومد ولى اين خلاف قوانينه شما نمى تونيد بر خلاف شرط ما شرط بگذاريد
-اففففف من ديگه صحبتى ندارم
م.ت پس شما دو تا با هم ازدواج ميكنيد
-يعنى چى شرط اين بود كه قرار بزاريم و اگر از هم خوشمون نيومد كات كنيم
م.ت بله شرطمون قرار گذاشتن بود ولى شما حتى قرار هم بزاريد نمى تونيد كات كنيد و بعد بايد ازدواج كنيد خب چرا جلوتر پيش نريم؟
-خب من چرا بايد با كسى كه دوستش ندارم قرار بزارم؟اقاى كيم تهيونگ شما يه چيزى بگيد
*راست ميگه ما اصلا از هم خوشمون نمياد و حتى هيچ وجه مشتركى نداريم
م.ت همين الانش با هم نظرتون يكيه خانم يونا عروسى بهتره فردا باشه تا وقتى بچه اينجان جلوى چشم ما عروسى كنند بعد هم برن سئول و توى يك خونه زندگى كنند ما ديگه ميريم
-يعنى چيييييى؟
&ا.ت اروم باش مى دونم عصبانى هستى ولى نمى تونم برات كارى كنم لطفا فقط به حرفش گوش كن بيا مامان تهيونگ برام اس ام اس هم فرستاده و ادرس عروسى هم فرستاده تو هيچ كارى نكن فقط اروم باش