پارت 23
سناریو: جادوی شکوه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بعد کلی گپ زدن با میساکی برگشتیم به خوابگاه قمار خونه
چویا: تمه کجا بودی
میساکی: بیرون
چویا: باکا میدونم بیرون بودی کجای بیرون
میساکی: سمت راست بیرون
چویا؛: منو مسخره میکنی
یومه: عه بس کنین حداقل اینجا
چویا: نفس عمیق*باش
میساکی: حیحی^^
دازای: یومه چان یه روش جدید خودکشی پیدا کردم^^
یومه: عه موفق باشی^^
دازای: نه دیگ من میرم میخوابم تو منو تو خواب خفه کن
یومه:-_- این میشه قتل
دازای: ولی من ازت میخوام
یومه: تو کلا مشکل داری-_-
دازای: خفم میکنی🥺
یومه: نه
دازای: تورو خدا
یومه: نه
دازای: عیش. .. ولی این نشون میده خعلی دوسم داری
یومه: بروبابا دلت خوشه-_-
دازای: حیحی😁
یومه: حوصلم به چخ رفت
دازای: بیا بریم خودکشی
یومه: میزنم شیش تا شیا-_-
دازای: نمیشه 12تا شم🥺
یومه: هاله سیاه پشتشه*انقد منو مسخره نکن
دازای: غلط قولدم^^
یومه: پس کله زدن به دازای*دراز رو مخ
دازای: عه من دراز نیستم تو..
یومه: من.. ــ
دازای: هیچی من درازم^^
یومه: عافرین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بعد کلی گپ زدن با میساکی برگشتیم به خوابگاه قمار خونه
چویا: تمه کجا بودی
میساکی: بیرون
چویا: باکا میدونم بیرون بودی کجای بیرون
میساکی: سمت راست بیرون
چویا؛: منو مسخره میکنی
یومه: عه بس کنین حداقل اینجا
چویا: نفس عمیق*باش
میساکی: حیحی^^
دازای: یومه چان یه روش جدید خودکشی پیدا کردم^^
یومه: عه موفق باشی^^
دازای: نه دیگ من میرم میخوابم تو منو تو خواب خفه کن
یومه:-_- این میشه قتل
دازای: ولی من ازت میخوام
یومه: تو کلا مشکل داری-_-
دازای: خفم میکنی🥺
یومه: نه
دازای: تورو خدا
یومه: نه
دازای: عیش. .. ولی این نشون میده خعلی دوسم داری
یومه: بروبابا دلت خوشه-_-
دازای: حیحی😁
یومه: حوصلم به چخ رفت
دازای: بیا بریم خودکشی
یومه: میزنم شیش تا شیا-_-
دازای: نمیشه 12تا شم🥺
یومه: هاله سیاه پشتشه*انقد منو مسخره نکن
دازای: غلط قولدم^^
یومه: پس کله زدن به دازای*دراز رو مخ
دازای: عه من دراز نیستم تو..
یومه: من.. ــ
دازای: هیچی من درازم^^
یومه: عافرین
۴.۲k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.