the end of time after him part 30
ناتاشا ویو : تا اینکه از بچه ها پرسیدم
بچه ها همه چیز هایی که میخواستم رو آوردید
ساشا : آره حتی ۴ تا ماشین پیدا کردیم که هنوز سالم بودن و بنزین داشتن سوئیچ همشون دست منه
ناتاشا : اووو پس خوبه
پنی : پاتریشیا برو در و قفل کن و یه چند تا میز بزار جلو در ورودی
اشلی و ساشا هم برید تمامی پنجره ها و در هارو ببندید لوکاس و ناتاشا هم وسایل جشن رو آماده کنید منم میرم آشپزی کنم
وقتی همه رفتن سر کار خودشون
ناتاشا : لوکاس به نظرت پادزهر رو پیدا میکنیم
لوکاس : معلومه همه چیز درست میشه
ناتاشا : من واقعا میترسم
لوکاس : از چی
ناتاشا : از اینکه من خونآشامم و تو گرگینه ای ساشا هم اخلاقش اینهمه تغییر کرده
لوکاس ویو : در حالی که ناتاشا داشت گریه میکرد من محکم در آغوش گرفتمش و گفتم حتی اگه من شیطان میبودم و تو فرشته بازم عاشقتم ...
ناتاشا : لوکاس من خیلی ...دوست دارم
لوکاس : من بیشتر ...
لوکاس : دستم رو روی گونه ی ناتاشا گذاشتم و و اشکاشو پاک کردم و نگاه ناتاشا رو دنبال کردم فهمیدم چی میخواست برای همین صورتمو کمی بهش نزدیک بردم اما صدای داد و فریاد پینی نزاشت ناتاشا رو ببوسم
پنی : وای چقدر ناز فلیکس بیا ببین اینا رو
ناتاشا : پنی جان بهتره بری
پنی: چشم ...
ناتاشا اینبار آغاز گر بوسه بود دست های ناتاشا روی کمر لوکاس میرقصید بوسه های پی در پی آنها به زیبایی گل رز بود ....
بچه ها همه چیز هایی که میخواستم رو آوردید
ساشا : آره حتی ۴ تا ماشین پیدا کردیم که هنوز سالم بودن و بنزین داشتن سوئیچ همشون دست منه
ناتاشا : اووو پس خوبه
پنی : پاتریشیا برو در و قفل کن و یه چند تا میز بزار جلو در ورودی
اشلی و ساشا هم برید تمامی پنجره ها و در هارو ببندید لوکاس و ناتاشا هم وسایل جشن رو آماده کنید منم میرم آشپزی کنم
وقتی همه رفتن سر کار خودشون
ناتاشا : لوکاس به نظرت پادزهر رو پیدا میکنیم
لوکاس : معلومه همه چیز درست میشه
ناتاشا : من واقعا میترسم
لوکاس : از چی
ناتاشا : از اینکه من خونآشامم و تو گرگینه ای ساشا هم اخلاقش اینهمه تغییر کرده
لوکاس ویو : در حالی که ناتاشا داشت گریه میکرد من محکم در آغوش گرفتمش و گفتم حتی اگه من شیطان میبودم و تو فرشته بازم عاشقتم ...
ناتاشا : لوکاس من خیلی ...دوست دارم
لوکاس : من بیشتر ...
لوکاس : دستم رو روی گونه ی ناتاشا گذاشتم و و اشکاشو پاک کردم و نگاه ناتاشا رو دنبال کردم فهمیدم چی میخواست برای همین صورتمو کمی بهش نزدیک بردم اما صدای داد و فریاد پینی نزاشت ناتاشا رو ببوسم
پنی : وای چقدر ناز فلیکس بیا ببین اینا رو
ناتاشا : پنی جان بهتره بری
پنی: چشم ...
ناتاشا اینبار آغاز گر بوسه بود دست های ناتاشا روی کمر لوکاس میرقصید بوسه های پی در پی آنها به زیبایی گل رز بود ....
- ۲.۹k
- ۲۵ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط