پارت♕۱۴♕

پرش زمانی به یکشنبه

ویو ا. ت

چند ساعت دیگه وقت دادگاه داریم نمیتونم باور کنم ولی مجبورم تصمیم گرفتم بعد از طلاق برم فرانسه پیش برادرم پارک جیمین (یاع یاع شخصیت جدید 😂) برادرم فرانسه دانشجو هست برلی هفته ی آینده بلیط فرانسه گرفتم به جیمین زنگ زدم و همه ی ماجرا رو براش تعریف کردم و گفت در خونش برای من و بچم همیشه بازه الان دارم آماده میشم برم داداگاه شکمم یه ذره بزرگ تر شده برای همین یه لباس پوشیدم تا زیاد معلوم نباشه کارامو کردم سوار ماشین شدم و به سمت داداگاه حرکت کردم

چند دقیقه بعد

رسیدم اونجا ماشینمو پارک کردم به زور جلوی بغضمو گرفتم و وارد داداگاه شدم یه تابلو سمت چپ بود نوشته بود امور طلاق رفتم تو راهرو وکیلم و وکیل نامجون و خود نامجون اونجا نشسته بودند خیلی ناراحت بودم تا زمان داداگاه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد ما رو صدا زدن برای جلسه ی اول رفتیم داخل (چقدر من منحرف شدم 😂) و..... 

دوستان من اینا رو از قبل نوشتم لطفا نگید چرا طولانی نیست 🥺

شرایط
16 لایک
2 فالوور