" مرב غریبه..ღ " پارت ۲
ات روی پشت بوم بیمارستان ایستاده بود..
و مردم از جمله دوست صمیمیش و دوسپسرش یا همون عشق ات دوستش میدونست ات این پسرو دوس داره ولی بازم باهاش وارد رابطه شد..
ات مثل دیوونه ها قهقه میزد..
کم کم قهقه جاشو به گریه داد..
اشکاشو پاک کرد..و سعی در نگه داشتن بغضی که داشت خفش میکرد شد..
افکارش بوی خودکشی میداد
چشماش بوی اشک
دستاش بوی خون..
اره خون..ات همه جاش خونی بود..چون خودکشی کرده بود..
اون رگشو زده بود ولی نجاتش دادن.. ولی میخواست دوباره دست به خودکشی بزنه..
ادامه دارد...
.
و مردم از جمله دوست صمیمیش و دوسپسرش یا همون عشق ات دوستش میدونست ات این پسرو دوس داره ولی بازم باهاش وارد رابطه شد..
ات مثل دیوونه ها قهقه میزد..
کم کم قهقه جاشو به گریه داد..
اشکاشو پاک کرد..و سعی در نگه داشتن بغضی که داشت خفش میکرد شد..
افکارش بوی خودکشی میداد
چشماش بوی اشک
دستاش بوی خون..
اره خون..ات همه جاش خونی بود..چون خودکشی کرده بود..
اون رگشو زده بود ولی نجاتش دادن.. ولی میخواست دوباره دست به خودکشی بزنه..
ادامه دارد...
.
۱.۴k
۲۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.