𝖕𝖆𝖗𝖙𝟔
𝖕𝖆𝖗𝖙𝟔
درو باز کردم که جیمین صداش بلند شد
_تازە شب میومدید
اومدیم نهار بخوریم بریم
×اذیتش نکن
فقط خرید کردیم پسر
_باش
×امشب بیرون غذا بخوریم
موا
×تو نە
😐😒
_من با اینا خر نمیشم
×میدونم فقط میخوام با تو بریم
_باشە
[ساعت 18]
×صدای الارم گوشیم اومد از خواب پاشدم یە دوش 10مینی گرفتم موهامو دم اسبی بستم یە ارایش سادە کردم و یە لباس صورتی پوشیدم و جفت کفش همرنگ زیرش کە یهو صدای در اومد
×بلە
_هوم خوشکل شدی ولی یچیزی کمە
×واقعا چی
_[از توی کمد یچیزی در اورد]این
×وای خیلی خوشکلە
_وایسا برات ببندم
×باش
_این گردنبندو هیچ وقت از گردنت در نیار
×باشە منم یە کادو برات دارم صبر کن درو ببندم
_چرا
×چون میدونستم باهام قهر میکنی اینو دزدکی واست خریدم
_هم خوبە😏
×حتی فکرشم نکن بە تە بگی
_هوم باش واسم ببند
×باشە این ساعتو برات گرفتم تا کاراتو سر وقت انجام
_باشە بریم
×اوم
از پلە هارفتیم پایین کە جیمین گفت
_عشقم بخاطر اینکه واسم ساعت گرفتی یە کادو بهت میدم
×متوجە نگاه های ته شدم
هر دوتامنو بە کشتن ندە[دم گوش جیمین]
_باشە عشقم بە هیچ دختری نگا نمیکنم[بلند]
الو دو هی کجایی
ٚ....
الان میام پیشت
×کجا رفت
_هیچ ولش بریم
[1ماه بعد](ساعت 12)
×توی ای یە فکر کنم عاشق شدم اما جیمین یا تە خب بگذریم امشب دعوت یه مهمون بودیم
یه دوش 1ساعتە گرفتم موهامو خشک کردم بعد صافشوم کردم بعد بە سرم زد فرش کنم یه ارایش غلیز کردم و یکی از لباسامو پوشیدم کفشامو پوشیدم کیفمو بر داشتم و داخلش یه چنتا چیز گزاشتم و رفتم پایین او دوتا مثل شاهزادە ها شده بودن
×بریم
او خوشکل شدی
_مثل همیشە عالی بیاید بری
سوار ون شدیم راه افتادیم امشب قرار بود از ا.ت خاستگاری کنیم ولی راستش میترسیدم ا.ت قبول نکنە
میدونستم جیمین بە چی فکر مینه راستش منم میترسیدم
توی فکر بودم که رسیدیم
×دستمو دور دستشون حلقه کردم و رفتیم داخل منو به همە معرفی میکردن بعد یه نیم ساعت تهینگو جیمین منو بردن وسط جمع جیمین با میکروفون گفت
_خب راستش میخواستیم جلوی شما به شریک زندگیمون درخواست ازدواج بدیم
×جیمین میکروفونو داد به یه مرده و هر دو یه جعبه از جیبشون در اوردن زانو زدن
_با ما ازدواج میکنی
×نه شایدم اره با هر دوتاتون میشه؟
اره
×ازدواج میکنم
هر دوتاشون پا شدن و انگشترا رو دستم کردن و صدای دست زدن جمعیت بلند شد
[خونە]
×اه مردم
_خدا نکنە
پاشید لباساتونو عوض کنید
_×باشه
×لباسامو عوض کردم رفتم یه قرص واسه سر درد بخورم که چشمم به قرص تحریک کننده افتاد و کرمام فعال شد
دوتا لیوان شیر موز پر کردم و توی هر کدوم 3تا قرص انداختم و بردم براشون
×میشه امشب برم پیش دوستم
_باشه
×زود پاشدم حاضر شدم رفتم سوار یکی از ماشینا شدم گوشیم هی زنگ می خورد که گوشیو...
درو باز کردم که جیمین صداش بلند شد
_تازە شب میومدید
اومدیم نهار بخوریم بریم
×اذیتش نکن
فقط خرید کردیم پسر
_باش
×امشب بیرون غذا بخوریم
موا
×تو نە
😐😒
_من با اینا خر نمیشم
×میدونم فقط میخوام با تو بریم
_باشە
[ساعت 18]
×صدای الارم گوشیم اومد از خواب پاشدم یە دوش 10مینی گرفتم موهامو دم اسبی بستم یە ارایش سادە کردم و یە لباس صورتی پوشیدم و جفت کفش همرنگ زیرش کە یهو صدای در اومد
×بلە
_هوم خوشکل شدی ولی یچیزی کمە
×واقعا چی
_[از توی کمد یچیزی در اورد]این
×وای خیلی خوشکلە
_وایسا برات ببندم
×باش
_این گردنبندو هیچ وقت از گردنت در نیار
×باشە منم یە کادو برات دارم صبر کن درو ببندم
_چرا
×چون میدونستم باهام قهر میکنی اینو دزدکی واست خریدم
_هم خوبە😏
×حتی فکرشم نکن بە تە بگی
_هوم باش واسم ببند
×باشە این ساعتو برات گرفتم تا کاراتو سر وقت انجام
_باشە بریم
×اوم
از پلە هارفتیم پایین کە جیمین گفت
_عشقم بخاطر اینکه واسم ساعت گرفتی یە کادو بهت میدم
×متوجە نگاه های ته شدم
هر دوتامنو بە کشتن ندە[دم گوش جیمین]
_باشە عشقم بە هیچ دختری نگا نمیکنم[بلند]
الو دو هی کجایی
ٚ....
الان میام پیشت
×کجا رفت
_هیچ ولش بریم
[1ماه بعد](ساعت 12)
×توی ای یە فکر کنم عاشق شدم اما جیمین یا تە خب بگذریم امشب دعوت یه مهمون بودیم
یه دوش 1ساعتە گرفتم موهامو خشک کردم بعد صافشوم کردم بعد بە سرم زد فرش کنم یه ارایش غلیز کردم و یکی از لباسامو پوشیدم کفشامو پوشیدم کیفمو بر داشتم و داخلش یه چنتا چیز گزاشتم و رفتم پایین او دوتا مثل شاهزادە ها شده بودن
×بریم
او خوشکل شدی
_مثل همیشە عالی بیاید بری
سوار ون شدیم راه افتادیم امشب قرار بود از ا.ت خاستگاری کنیم ولی راستش میترسیدم ا.ت قبول نکنە
میدونستم جیمین بە چی فکر مینه راستش منم میترسیدم
توی فکر بودم که رسیدیم
×دستمو دور دستشون حلقه کردم و رفتیم داخل منو به همە معرفی میکردن بعد یه نیم ساعت تهینگو جیمین منو بردن وسط جمع جیمین با میکروفون گفت
_خب راستش میخواستیم جلوی شما به شریک زندگیمون درخواست ازدواج بدیم
×جیمین میکروفونو داد به یه مرده و هر دو یه جعبه از جیبشون در اوردن زانو زدن
_با ما ازدواج میکنی
×نه شایدم اره با هر دوتاتون میشه؟
اره
×ازدواج میکنم
هر دوتاشون پا شدن و انگشترا رو دستم کردن و صدای دست زدن جمعیت بلند شد
[خونە]
×اه مردم
_خدا نکنە
پاشید لباساتونو عوض کنید
_×باشه
×لباسامو عوض کردم رفتم یه قرص واسه سر درد بخورم که چشمم به قرص تحریک کننده افتاد و کرمام فعال شد
دوتا لیوان شیر موز پر کردم و توی هر کدوم 3تا قرص انداختم و بردم براشون
×میشه امشب برم پیش دوستم
_باشه
×زود پاشدم حاضر شدم رفتم سوار یکی از ماشینا شدم گوشیم هی زنگ می خورد که گوشیو...
۴.۲k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.