رمان چرا عوض شدی ۵
بعدش دستش کشیدم پیاده اش کردم وبردم دم عمارت زنگ زدم خدمه ها اومدن وبعد یونگی رفت داخل حتی یه دستت درد نکنه خشکم نکرد
جیمین وای این چرا انقدر دنگ فنگ داره
وبعد رفتم سوپر مارکت اونجا شیفته وایستادم وبعد رستوران ساعت ۱۲ برگشتم خونه کیفم گذاشتم بازم یه روز احمقانه دیگه از کت وکول افتادم به گوشیم که گوشش شکسته بود نگاه کردم تهیونگ بهم۵ بار میسقال وتکس داده بود
پشتم که تیر میکشید اعصاب واسم نزاشتم
بی اعصاب گوشیم بدون هیچ حرفی پرت کردم یه گوشه (ولی گوشی خوبی بود نشکست ) رفتم در یخچال باز کردم چند تا میوه بقیه چیزا ولی داخلش آب یخ نبود اصلا چرا کسی خونه نیست
جیمن مامان بابا نکنه
سریع رفتم طرف گوشیم خاموش بود روشنش کردم زنگ، زدم تهیونگ ب
جیمین بردار جون برادرت بردار
تهیونگ الو جیمین بیا بيمارستان پدرت حالش بد شده
جیمین کدوم
تهیونگ سی اف
جیمین اومدم ۴۰ دقیقه دیگه اونجام
تهیونگ خودا کنه ولی تصادف نکنی ها
جیمین موتور منو زمین نمیزنه
تهیونگ ۳ بار با همون لعنتی به فاک رفتی
جیمین باشه باشه پس یک ساعت دیگه اونجام
جیمین وای این چرا انقدر دنگ فنگ داره
وبعد رفتم سوپر مارکت اونجا شیفته وایستادم وبعد رستوران ساعت ۱۲ برگشتم خونه کیفم گذاشتم بازم یه روز احمقانه دیگه از کت وکول افتادم به گوشیم که گوشش شکسته بود نگاه کردم تهیونگ بهم۵ بار میسقال وتکس داده بود
پشتم که تیر میکشید اعصاب واسم نزاشتم
بی اعصاب گوشیم بدون هیچ حرفی پرت کردم یه گوشه (ولی گوشی خوبی بود نشکست ) رفتم در یخچال باز کردم چند تا میوه بقیه چیزا ولی داخلش آب یخ نبود اصلا چرا کسی خونه نیست
جیمن مامان بابا نکنه
سریع رفتم طرف گوشیم خاموش بود روشنش کردم زنگ، زدم تهیونگ ب
جیمین بردار جون برادرت بردار
تهیونگ الو جیمین بیا بيمارستان پدرت حالش بد شده
جیمین کدوم
تهیونگ سی اف
جیمین اومدم ۴۰ دقیقه دیگه اونجام
تهیونگ خودا کنه ولی تصادف نکنی ها
جیمین موتور منو زمین نمیزنه
تهیونگ ۳ بار با همون لعنتی به فاک رفتی
جیمین باشه باشه پس یک ساعت دیگه اونجام
۲۳۵
۰۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.