زندگی جدیدم پارت 8
نمیتونم بهش بگم اون تو دروز هاا پیداش کردم بد میشه برام اره
جین_کی اینطور خانواده هم داره؟
تهیونگ_ زیاد نمیدونم ولی خودش گفت من از ایتم خونم فکر نکنم خانواده داشته باشه
جین_ چند سالشه اسم چیه از قدرت هاش خبر داره
تهیونگ_ اون 23 سالشه اسمش ات از قدرت هاش خبره نداره و خبر نداره از دروز هاا هیچی نمیدونه
جین_خوبه پ چقدر بابتش پول میخاین
تهیونگ _ خودش چقدر میرهه
جین_ حدود 90دلار
تهیونگ_ هااااااااااا من چیززززز موافقمممم با همین قیمت
جین_ با خنده باشه
جین_ اول باید اونا ببینم
تهیونگ_ الان میرم میارمش و میام
جین_ الان نه فردا بیارش
تهیونگ_ باشه
جین_ پا شدم بهش این خون دادم
تهیونگ_ این چیه ؟
جین_ این خون به اون بده که کسی نمفهمه سه رلگست و نتونه خونشو تشخیس بده
تهیونگ_ اهان باشه
بعد تهیونگ رفت
جین_
به نامجون زنگ زدم و همه چیو بهش گفتم
نامجون_ فردا هروقت اومد بهم بگو بیام
جین_ حتما
نامجون_ اگه اون خودش باشه هرچقدر پول میخایی بهت میدم
جین_ با خنده من این کارو برا پول نمیکنم من برا دختر خواهرم دارم این کارو میکنم
نامجون_ مرسی که داری کمکم میکنی
جین_ معلوم که کمکت میکنم
ویو تهیونگ
رفتم خونه
وقتی وارده خونه شدم هیچکس نبود
رفتم اتاق ات دیدم خواب بود خدارشکر پس
بعدش رفتم اتاق جیمین مث همیشه اونجا نبود بازم رفته بیرون هعی
رفتم خون بخورم خیلی گشنم بود
وقتی داشتم میخوردم دیدم ات اومده پایین
جین_کی اینطور خانواده هم داره؟
تهیونگ_ زیاد نمیدونم ولی خودش گفت من از ایتم خونم فکر نکنم خانواده داشته باشه
جین_ چند سالشه اسم چیه از قدرت هاش خبر داره
تهیونگ_ اون 23 سالشه اسمش ات از قدرت هاش خبره نداره و خبر نداره از دروز هاا هیچی نمیدونه
جین_خوبه پ چقدر بابتش پول میخاین
تهیونگ _ خودش چقدر میرهه
جین_ حدود 90دلار
تهیونگ_ هااااااااااا من چیززززز موافقمممم با همین قیمت
جین_ با خنده باشه
جین_ اول باید اونا ببینم
تهیونگ_ الان میرم میارمش و میام
جین_ الان نه فردا بیارش
تهیونگ_ باشه
جین_ پا شدم بهش این خون دادم
تهیونگ_ این چیه ؟
جین_ این خون به اون بده که کسی نمفهمه سه رلگست و نتونه خونشو تشخیس بده
تهیونگ_ اهان باشه
بعد تهیونگ رفت
جین_
به نامجون زنگ زدم و همه چیو بهش گفتم
نامجون_ فردا هروقت اومد بهم بگو بیام
جین_ حتما
نامجون_ اگه اون خودش باشه هرچقدر پول میخایی بهت میدم
جین_ با خنده من این کارو برا پول نمیکنم من برا دختر خواهرم دارم این کارو میکنم
نامجون_ مرسی که داری کمکم میکنی
جین_ معلوم که کمکت میکنم
ویو تهیونگ
رفتم خونه
وقتی وارده خونه شدم هیچکس نبود
رفتم اتاق ات دیدم خواب بود خدارشکر پس
بعدش رفتم اتاق جیمین مث همیشه اونجا نبود بازم رفته بیرون هعی
رفتم خون بخورم خیلی گشنم بود
وقتی داشتم میخوردم دیدم ات اومده پایین
۳.۸k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.