part 11 asir dozdone daryaee(اسیر دزدان دریایی)
که پامو بستم
- پاتو باز کن ا/ت ... میخوام چک کنم مطمئن شم دست نخورده ای
+ لزومی به اطمینان تو نیست
از رو تخت بلند شد و چراق رو پاتختی رو روشن کرد با چراق برگشت سمت من
- مثل اینکه یادت رفته قراره زن من بشی ... حالا باز کن پاتو
وقتی دید گوش نمیدم یه دستشو بین پام بردو گفت
- نکنه دوست داری با انگشتم چکت کنم ... ببینم خون میاد یا نه
با حرص نفسمو بیرون دادم و پامو باز کردم
خندیدو نشست بین پام . حرکت دستش بین پام داشت دیوونه ام میکرد . ملحفه رو چنگ زدم که خندید
- میبینم تحریک شدی ا/ت ... حسابی آثارش اینجاست...
+ تمومش کن یونگی ... مطمئن شدی دیگه
- از جلو آره ... حالا دمر شو از پشت هم مطمئن شم
زد رو پهلومو گفت
- عجله کن تا کسی نفهمیده تو اتاقت نیستی
دمر شدمو یکی از بالشت هارو زیر دلم گذشت
سرمو تو بالشت دیگه فرو کردم تا به حرکات دستش توجه نکنم اما نمیتونستم
از زبان یونگی :
کاملا دست نخورده و سالم .
از فرم پشتش مشخص بود تا حالا هیچ چیزی بهش نزدیک هم نشده ... چه برسه به رابطه ... چراغو رو پا تختی گذاشتم که خواست بلند شه با دستم نگهش داشتم
- کجا ... کارم باهات تموم نشده
پشتش قرار گرفتمو با وزن خودم مجبورش کردم زیرم آروم شه چیزی که دیده بودم نشون میداد امشب بی سر و صدا نمیتونم با ا/ت کاری کنم
برای همین تصمیم گرفتم امشب فقط با یکم مالیدن و چیزای دیگه تمومش کنم . اینجوری هم اعتماد ا/ت رو جلب کنم هم برای دفعه بعد آماده اش کنم
هم زمان با مالیدن خودم به پشتش شروع به نوازش جاهای حساسش کردم ...
از زبان ا/ت :
خودمو به زور از زیر یونگی بیرون کشیدم
حسابی غرق خواب بود
تمام بدنم بوی اونو می داد ... دلم میخواست گریه کنم
درسته نمیتونستم منکر لذتم تو بعضی لحظات دیشب بشم.
اما هرچی بود همه این رابطه از رو ناچاری بود
پیراهن یونگی رو از روی زمین برداشتم و با آب پارچ کنار تخت خیسش کردم .
با همون پیراهن کل بدنمو تمیز کردم و پرتش کردم پائین تخت
لباس هامو پوشیدم و از اتاق خارج شدم
دم صبح بود اما من اصلا نخوابیده بودم
تمام مدت منتظر بودم خواب یونگی سنگین شه تا بتونم بلند شم و برگردم اتاقم .بی سرو صدا برگشتم اتاقم .
یکی از عطر هامو برداشتمو به کل بدنم زدم
امیدوارم صبح ندیمه هام متوجه بوی خاصی نشن
خودمو توی تخت جمع کردمو سعی کردم یکمم شده بخوابم .
بخاطر یه شنا مسخره تو رودخونه دیشب کارم به کجا کشید ... شاید بهتره دفعه بعد با لباس زیر شنا کنم ... البته اگه دفعه بعدی در کار باشه
نفهمیدم کی خوابم برد فقط با جیغ و داد های بالا سرم بیدار شدم
- خانم... خانم ... بیدار شین ... همه پائین منتظر شمام
کتی مدام این جمله رو تکرار میکرد و مگی هم کشو های اتاقو برای پیدا کردن چیزی بازو بسته میکرد
کلافه و خواب آلود نشستم رو تختو گفتم
- چی شده اول صبح
+ نزدیکه ظهره خانم ...
کتی اینو گفتو بو کشید
سوالی نگاهش کردم که گفت
- یه بویی میاد
مگی اومد سمتم و نفس کشید
- راست میگه ... بوی ... بوی مرد میاد
شوکه گفتم
– بوی مرد چیه دیگه ؟
سریع از رو تخت بلند شدم و لباسمو مرتب کردم
هر دو خیره به من بودن که گفتم
- کی پائین منتظرمه ؟ ...
ادمین : بفرمایید اینم پارت یازدهم 🌚 پارم کردین بخدا 🥰 تازه پارت طولانی بود پست نمیشد 200 بار کوتاهش کردم 💀 دیگه ایندفعه غر بزنین (🔪 ) قهر میکنم باهاتون😘🔪
- پاتو باز کن ا/ت ... میخوام چک کنم مطمئن شم دست نخورده ای
+ لزومی به اطمینان تو نیست
از رو تخت بلند شد و چراق رو پاتختی رو روشن کرد با چراق برگشت سمت من
- مثل اینکه یادت رفته قراره زن من بشی ... حالا باز کن پاتو
وقتی دید گوش نمیدم یه دستشو بین پام بردو گفت
- نکنه دوست داری با انگشتم چکت کنم ... ببینم خون میاد یا نه
با حرص نفسمو بیرون دادم و پامو باز کردم
خندیدو نشست بین پام . حرکت دستش بین پام داشت دیوونه ام میکرد . ملحفه رو چنگ زدم که خندید
- میبینم تحریک شدی ا/ت ... حسابی آثارش اینجاست...
+ تمومش کن یونگی ... مطمئن شدی دیگه
- از جلو آره ... حالا دمر شو از پشت هم مطمئن شم
زد رو پهلومو گفت
- عجله کن تا کسی نفهمیده تو اتاقت نیستی
دمر شدمو یکی از بالشت هارو زیر دلم گذشت
سرمو تو بالشت دیگه فرو کردم تا به حرکات دستش توجه نکنم اما نمیتونستم
از زبان یونگی :
کاملا دست نخورده و سالم .
از فرم پشتش مشخص بود تا حالا هیچ چیزی بهش نزدیک هم نشده ... چه برسه به رابطه ... چراغو رو پا تختی گذاشتم که خواست بلند شه با دستم نگهش داشتم
- کجا ... کارم باهات تموم نشده
پشتش قرار گرفتمو با وزن خودم مجبورش کردم زیرم آروم شه چیزی که دیده بودم نشون میداد امشب بی سر و صدا نمیتونم با ا/ت کاری کنم
برای همین تصمیم گرفتم امشب فقط با یکم مالیدن و چیزای دیگه تمومش کنم . اینجوری هم اعتماد ا/ت رو جلب کنم هم برای دفعه بعد آماده اش کنم
هم زمان با مالیدن خودم به پشتش شروع به نوازش جاهای حساسش کردم ...
از زبان ا/ت :
خودمو به زور از زیر یونگی بیرون کشیدم
حسابی غرق خواب بود
تمام بدنم بوی اونو می داد ... دلم میخواست گریه کنم
درسته نمیتونستم منکر لذتم تو بعضی لحظات دیشب بشم.
اما هرچی بود همه این رابطه از رو ناچاری بود
پیراهن یونگی رو از روی زمین برداشتم و با آب پارچ کنار تخت خیسش کردم .
با همون پیراهن کل بدنمو تمیز کردم و پرتش کردم پائین تخت
لباس هامو پوشیدم و از اتاق خارج شدم
دم صبح بود اما من اصلا نخوابیده بودم
تمام مدت منتظر بودم خواب یونگی سنگین شه تا بتونم بلند شم و برگردم اتاقم .بی سرو صدا برگشتم اتاقم .
یکی از عطر هامو برداشتمو به کل بدنم زدم
امیدوارم صبح ندیمه هام متوجه بوی خاصی نشن
خودمو توی تخت جمع کردمو سعی کردم یکمم شده بخوابم .
بخاطر یه شنا مسخره تو رودخونه دیشب کارم به کجا کشید ... شاید بهتره دفعه بعد با لباس زیر شنا کنم ... البته اگه دفعه بعدی در کار باشه
نفهمیدم کی خوابم برد فقط با جیغ و داد های بالا سرم بیدار شدم
- خانم... خانم ... بیدار شین ... همه پائین منتظر شمام
کتی مدام این جمله رو تکرار میکرد و مگی هم کشو های اتاقو برای پیدا کردن چیزی بازو بسته میکرد
کلافه و خواب آلود نشستم رو تختو گفتم
- چی شده اول صبح
+ نزدیکه ظهره خانم ...
کتی اینو گفتو بو کشید
سوالی نگاهش کردم که گفت
- یه بویی میاد
مگی اومد سمتم و نفس کشید
- راست میگه ... بوی ... بوی مرد میاد
شوکه گفتم
– بوی مرد چیه دیگه ؟
سریع از رو تخت بلند شدم و لباسمو مرتب کردم
هر دو خیره به من بودن که گفتم
- کی پائین منتظرمه ؟ ...
ادمین : بفرمایید اینم پارت یازدهم 🌚 پارم کردین بخدا 🥰 تازه پارت طولانی بود پست نمیشد 200 بار کوتاهش کردم 💀 دیگه ایندفعه غر بزنین (🔪 ) قهر میکنم باهاتون😘🔪
۷.۹k
۰۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.