بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
در چهار مقاله ی اول، مختصری در آیات #تقوا و اهمیت آن ورود کردیم. در ادامه در آیه شریفه ی دیگری خداوند متعال می فرماید: " و لو أنهم آمنوا واتقوا، لمثوبة من عند الله خیر لو کانوا یعلمون" (البقرة/103) برای فهم بهتر پیام این آیه به چند آیه ی شریفه قبل بر می گردیم؛ می فرماید: " أوکلما عاهدوا عهدا نبذه فریق منهم بل أکثرهم لا یؤمنون ولما جاءهم رسول من عند الله مصدق لما معهم نبذ فریق من الذین أوتوا الکتاب کتاب الله وراء ظهورهم کأنهم لا یعلمون"۰ "واتبعوا ما تتلوا الشیاطین علی ملک سلیمان وما کفر سلیمان ولـکن الشیاطین کفروا یعلمون الناس السحر وما أنزل علی الملکین ببابل هاروت وماروت وما یعلمان من أحد حتی یقولا إنما نحن فتنة فلا تکفر فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء وزوجه وما هم بضارین به من أحد إلا بإذن الله ویتعلمون ما یضرهم ولا ینفعهم ولقد علموا لمن اشتراه ما له فی الآخرة من خلاق ولبئس ما شروا به أنفسهم لو کانوا یعلمون"
توجه به این آیات شریفه بما می آموزد:
1_ هرگاه آن مردم ِ سست نهاد، عهدی الهی بستند، گروهی از ایشان آن عهد را شکست؛ و دیگران، نه ایشان را بازداشتند و نه مخالفت کردند.
2_اکثریت ایشان لایومنون هستند؛ مضارع در ادبیات، یعنی حال و آینده و قطعا مربوط به گذشته نیست. پس مکررا دلائلی بر ایشان عرضه می شد و اینها ایمان نمی اورند. یعنی مقتضی ایمان نو به نو برای اینها از سر لطف خداوند فراهم می شد و اینها و چه بسا ماها ایمان نمی آوریم. به بیان روایی، "الاسلام یجب ما قبله"، و به بیان ساده، گذشته ها گذشته و از امروز کج نرو! انبیا با این منطق مشفقانه با اینها مواجه می شدند، اما مع الوصف باز ایمان نمی آوردند و نمی آورند و گاهی ما هم این جور هستیم. 3_وضعیت دیگری که برای ایشان بود و برای ما هم تکرار شده، این است که حسب تواریخ و شواهد روایی فراوان اینها به شدت و حدت منتظر موعود اخرین بودند؛ و آنقدر وجود و جنم داشتند که زندگی و احوال اقتصادی خود را طبق عقائد دینی خود تنظیم کرده بودند. لذا برای درک پیامبر موعود در مدینه ساکن شده بودند. خوب ماها حتی در همین حد هم نیستیم بسیاری از امورات سیاسی و اجتماعی ما لائیک و التقاطی و گاهی یهودی است. بله روکش های خوش رنگ هم بر این کارهای شخصی و اجتماعی خودمان کشیده ایم تا کمی وجدان درد جامعه و وجدان درد خودمان کم شود۰
برای تلطیف فضا جریانی را از دوستی عرض کنم.
می گفت: به خاطر دارم با مدیریت عالی و نهایی فلان موسسه مالی در گاندی تهران بحث کردیم که چرا باید وام 120 تومانی را 350 میلیون مطالبه کنید؟ گفت قرارداد و توافق و چک داریم! عرض شد مگر ظاهر قانونی و توافق کافی است؟ این چه توافقی است که ارباب رجوع حق هیچ تغییری در مفاد قرار داد را ندارند و از باب استیصال به شما رو آورده اند؟ مگر چک سرقتی یا ربوی قابل مطالبه است؟ این چه عقد اسلامی است که حتی یک درصد تعهد اختیاری برای عامل و وام گیرنده موجود نیست؟ مگر سود ثابت همان ربای مسلم نیست؟ خوب چرا؟ مگر موی شما سفید نشده؟ مگر نماز جماعت اول وقت تان همیشگی نیست؟ مگر می توان با قانون، بی حجابی را مقدر کرد؟ مگر میتوان با توافق، ازدواج دو برادر و همجنس بازی را رسمیت داد؟ مگر می شود سود قطعی را به اسم توافق و تعهد و حفظ نظم، به طیف وسیعی از جامعه اسلامی سرایت داد؟ نهایتا گفت من کاری با اسلام ندارم و تکلیف قانونی خودم را نگاه می کنم! عجب! با اسلام کار ندارم اما مسلمانم! نماز علی(ع) و سفره معاویه! خلاصه این که به تاریخ که می نگریم، مسیحیان با افراد مختلف مسیحی که اهل ربا بودند ، معامله ی یهودی می کردند و آنان را تابع دین مسیح نمی شمردند. حداقل اوائل آنقدر غیرت دینی داشتند.
در کشور خودمان هم اخیرا هم یکی از مراجع عظام، مجددا قسمتی از سیستم بانکی را نقد و رد کرده و فرموده اند که می گوئیم سود تاخیر ربا است، اما مسئولین گوشی برای شنیدن ندارند؛ و خود ما می دانیم که رهبر معظم تاکید دارند در اداره ی جامعه، نظر مراجع تامین شود.
پس هر حکومتی و هر جامعه و هر امتی یک هویتی دارد که نمی تواند از آن تخلف کند. لذا همین اخیرا رهبر معظم فرمودند مبادا در سیاست خارجی به اسم تاکتیک از امور اصولی غفلت کنید! و هر حکومتی ماهیتی دارد و هویت و ماهیت تمام حرکات و سکنات فردی و جمعی ما اسلام است و لا غیر.
الغرض این افراد منتظر بودند و در جنبه ی عبادی و اقتصادی و اجتماعی هم، دنبال مسائل ظواهر دینی خودشان بودند؛ اما به محض این که رسول و حجت و دلیل به ظاهر جدیدی از سمت خداوند بر ایشان وارد شد ، اینها دیدند منافع شغلی اینها و منافع اقتصادی اینها و تعصبات گروهی شان به ظاهر مخدوش شد. لذا از اساس تعالیم آسمانی را انکار کردند و معار
در چهار مقاله ی اول، مختصری در آیات #تقوا و اهمیت آن ورود کردیم. در ادامه در آیه شریفه ی دیگری خداوند متعال می فرماید: " و لو أنهم آمنوا واتقوا، لمثوبة من عند الله خیر لو کانوا یعلمون" (البقرة/103) برای فهم بهتر پیام این آیه به چند آیه ی شریفه قبل بر می گردیم؛ می فرماید: " أوکلما عاهدوا عهدا نبذه فریق منهم بل أکثرهم لا یؤمنون ولما جاءهم رسول من عند الله مصدق لما معهم نبذ فریق من الذین أوتوا الکتاب کتاب الله وراء ظهورهم کأنهم لا یعلمون"۰ "واتبعوا ما تتلوا الشیاطین علی ملک سلیمان وما کفر سلیمان ولـکن الشیاطین کفروا یعلمون الناس السحر وما أنزل علی الملکین ببابل هاروت وماروت وما یعلمان من أحد حتی یقولا إنما نحن فتنة فلا تکفر فیتعلمون منهما ما یفرقون به بین المرء وزوجه وما هم بضارین به من أحد إلا بإذن الله ویتعلمون ما یضرهم ولا ینفعهم ولقد علموا لمن اشتراه ما له فی الآخرة من خلاق ولبئس ما شروا به أنفسهم لو کانوا یعلمون"
توجه به این آیات شریفه بما می آموزد:
1_ هرگاه آن مردم ِ سست نهاد، عهدی الهی بستند، گروهی از ایشان آن عهد را شکست؛ و دیگران، نه ایشان را بازداشتند و نه مخالفت کردند.
2_اکثریت ایشان لایومنون هستند؛ مضارع در ادبیات، یعنی حال و آینده و قطعا مربوط به گذشته نیست. پس مکررا دلائلی بر ایشان عرضه می شد و اینها ایمان نمی اورند. یعنی مقتضی ایمان نو به نو برای اینها از سر لطف خداوند فراهم می شد و اینها و چه بسا ماها ایمان نمی آوریم. به بیان روایی، "الاسلام یجب ما قبله"، و به بیان ساده، گذشته ها گذشته و از امروز کج نرو! انبیا با این منطق مشفقانه با اینها مواجه می شدند، اما مع الوصف باز ایمان نمی آوردند و نمی آورند و گاهی ما هم این جور هستیم. 3_وضعیت دیگری که برای ایشان بود و برای ما هم تکرار شده، این است که حسب تواریخ و شواهد روایی فراوان اینها به شدت و حدت منتظر موعود اخرین بودند؛ و آنقدر وجود و جنم داشتند که زندگی و احوال اقتصادی خود را طبق عقائد دینی خود تنظیم کرده بودند. لذا برای درک پیامبر موعود در مدینه ساکن شده بودند. خوب ماها حتی در همین حد هم نیستیم بسیاری از امورات سیاسی و اجتماعی ما لائیک و التقاطی و گاهی یهودی است. بله روکش های خوش رنگ هم بر این کارهای شخصی و اجتماعی خودمان کشیده ایم تا کمی وجدان درد جامعه و وجدان درد خودمان کم شود۰
برای تلطیف فضا جریانی را از دوستی عرض کنم.
می گفت: به خاطر دارم با مدیریت عالی و نهایی فلان موسسه مالی در گاندی تهران بحث کردیم که چرا باید وام 120 تومانی را 350 میلیون مطالبه کنید؟ گفت قرارداد و توافق و چک داریم! عرض شد مگر ظاهر قانونی و توافق کافی است؟ این چه توافقی است که ارباب رجوع حق هیچ تغییری در مفاد قرار داد را ندارند و از باب استیصال به شما رو آورده اند؟ مگر چک سرقتی یا ربوی قابل مطالبه است؟ این چه عقد اسلامی است که حتی یک درصد تعهد اختیاری برای عامل و وام گیرنده موجود نیست؟ مگر سود ثابت همان ربای مسلم نیست؟ خوب چرا؟ مگر موی شما سفید نشده؟ مگر نماز جماعت اول وقت تان همیشگی نیست؟ مگر می توان با قانون، بی حجابی را مقدر کرد؟ مگر میتوان با توافق، ازدواج دو برادر و همجنس بازی را رسمیت داد؟ مگر می شود سود قطعی را به اسم توافق و تعهد و حفظ نظم، به طیف وسیعی از جامعه اسلامی سرایت داد؟ نهایتا گفت من کاری با اسلام ندارم و تکلیف قانونی خودم را نگاه می کنم! عجب! با اسلام کار ندارم اما مسلمانم! نماز علی(ع) و سفره معاویه! خلاصه این که به تاریخ که می نگریم، مسیحیان با افراد مختلف مسیحی که اهل ربا بودند ، معامله ی یهودی می کردند و آنان را تابع دین مسیح نمی شمردند. حداقل اوائل آنقدر غیرت دینی داشتند.
در کشور خودمان هم اخیرا هم یکی از مراجع عظام، مجددا قسمتی از سیستم بانکی را نقد و رد کرده و فرموده اند که می گوئیم سود تاخیر ربا است، اما مسئولین گوشی برای شنیدن ندارند؛ و خود ما می دانیم که رهبر معظم تاکید دارند در اداره ی جامعه، نظر مراجع تامین شود.
پس هر حکومتی و هر جامعه و هر امتی یک هویتی دارد که نمی تواند از آن تخلف کند. لذا همین اخیرا رهبر معظم فرمودند مبادا در سیاست خارجی به اسم تاکتیک از امور اصولی غفلت کنید! و هر حکومتی ماهیتی دارد و هویت و ماهیت تمام حرکات و سکنات فردی و جمعی ما اسلام است و لا غیر.
الغرض این افراد منتظر بودند و در جنبه ی عبادی و اقتصادی و اجتماعی هم، دنبال مسائل ظواهر دینی خودشان بودند؛ اما به محض این که رسول و حجت و دلیل به ظاهر جدیدی از سمت خداوند بر ایشان وارد شد ، اینها دیدند منافع شغلی اینها و منافع اقتصادی اینها و تعصبات گروهی شان به ظاهر مخدوش شد. لذا از اساس تعالیم آسمانی را انکار کردند و معار
۱۴.۸k
۱۹ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.