با دست خسته معجر خود را کنار زد/حتی کلام و درد دلش با اشا
با دست خسته معجر خود را کنار زد/حتی کلام و درد دلش با اشاره بود
زخم نهان به روسری اش را عیان نمود/انگار جای خالی یک گوشواره بود
ناگاه لب گشود و تلاطم شروع شد/دریای حرف های دلش بی کناره بود
کوچکترین یتیم خرابه شهید شد/اما هنوز حرف دلش نیمه کاره بود
زخم نهان به روسری اش را عیان نمود/انگار جای خالی یک گوشواره بود
ناگاه لب گشود و تلاطم شروع شد/دریای حرف های دلش بی کناره بود
کوچکترین یتیم خرابه شهید شد/اما هنوز حرف دلش نیمه کاره بود
۲۶۵
۲۶ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.