دیده شو...
دیده شو...
آدم کلا دنباله رو دو تاچیزه لذت،سعادت
اینا همیشه و الزاما همراه هم نیستن....
چه لذتایی که آخرشون سعادتی نیست و چه سعادتایی که واسه رسیدن بهشون باید خون دل خورد! (میشه هم که همراه باشن!)
آدم تو هر خطی بیفته اگه اون مسیر اونو به لذتی برسونه ادامه میده اگه نه ،نه!!!! این یه اصله !یه قانون! .....در غیر این صورت فقط در حالی که فرد سعادتی انتها کار ببین فقط "میتونه" ادامه بده!!! (ایثار)
حالا اینکه اون خط و مسیر خوب یا بد باشه مهم نیست و اصلا خوب بد بودن زیر سایه اون لذته تعریف میشه!ایجور که هر چیزی طرفو به لذت میرسونه خوبه و برعکس !
راجبه اینکه ماهیت لذت چیه و تعریف اون، حرفای زیادی بین فلاسفه است که شاید بهترینش این باشه:... لذت عینیته بر آورده شدن نیازه!
تو زیست شناسی هم میبینم که هر جا نیازی از انسان تامین میشه هرمونایی مث سراتولین آ تو بدن زیاد میشن!...
خب که چی؟
من اینجا خیلیا رو دیدم خیلی الکی بی مورد از غم و غصه مینویسن(شایدم کپی میکنن)
طرف هیچ غصه ای تو زندگیش نداره ولی چنان پست میزاره و وانمود میکنه که انگار مفلوک ترین شخص رو زمینه...این آدمآ یه جورایی "غم دوست" اند....غم و غصه دوس دارن!!!
مسلما این آدما از این کار لذت میبرن...نمی بردن که ادامه نمیدادن... راستش
اینجور "دیده میشن"...دیده شدن یکی از مهترین نیازی آدمه !با این کار اینا یه این نیازه جواب میدن!
ولی دقیقا از غلط ترین راه ممکن!....چه ضرر و آسیب آی روحی که با تلقین این پستای غمگین به خودشون و بقیه نمیزنن!
اما چرا واسه دیده شدن غم رو انتخاب میکنن :
حقیقت اینه از زمانی که روشن فکری تو این مملکت باب شد (فعلا کاری نقد این افکار نداریم فقط داریم یه تاریخچه میگم)و فکر واندیشه های کسایی مث کانت و هگل تو گوش این این جماعت روشن فکر(که معمولا از فهمیده ها و بزرگای جامعه بودن)خونده شده همه یه جورایی به پوچ گرایی و نهییلیسم رو اوردن!زندگی رو همه درد میدنستن معتقد بودن همه دنیا پوچه!(اینا وقعا باور داشتن تمام دنیا و زندگی پوچه!)آدمای سرشناس و فهمیده ای بودن و اکثریت جامعه دوس داشتن مثل اونا باشن....در واقع ملت نگا میکردن هر کسی رو پر درد تر و پوچگرا تر میدیدن فهمیده تر حساب میکردن...! این شد که هر دردش بیشتر قدرش بیشتر! دیگه بزرگی آما به بزرگی دردشون بود!عزت ادما به با اندازه ی غمشون!
آدم کلا دنباله رو دو تاچیزه لذت،سعادت
اینا همیشه و الزاما همراه هم نیستن....
چه لذتایی که آخرشون سعادتی نیست و چه سعادتایی که واسه رسیدن بهشون باید خون دل خورد! (میشه هم که همراه باشن!)
آدم تو هر خطی بیفته اگه اون مسیر اونو به لذتی برسونه ادامه میده اگه نه ،نه!!!! این یه اصله !یه قانون! .....در غیر این صورت فقط در حالی که فرد سعادتی انتها کار ببین فقط "میتونه" ادامه بده!!! (ایثار)
حالا اینکه اون خط و مسیر خوب یا بد باشه مهم نیست و اصلا خوب بد بودن زیر سایه اون لذته تعریف میشه!ایجور که هر چیزی طرفو به لذت میرسونه خوبه و برعکس !
راجبه اینکه ماهیت لذت چیه و تعریف اون، حرفای زیادی بین فلاسفه است که شاید بهترینش این باشه:... لذت عینیته بر آورده شدن نیازه!
تو زیست شناسی هم میبینم که هر جا نیازی از انسان تامین میشه هرمونایی مث سراتولین آ تو بدن زیاد میشن!...
خب که چی؟
من اینجا خیلیا رو دیدم خیلی الکی بی مورد از غم و غصه مینویسن(شایدم کپی میکنن)
طرف هیچ غصه ای تو زندگیش نداره ولی چنان پست میزاره و وانمود میکنه که انگار مفلوک ترین شخص رو زمینه...این آدمآ یه جورایی "غم دوست" اند....غم و غصه دوس دارن!!!
مسلما این آدما از این کار لذت میبرن...نمی بردن که ادامه نمیدادن... راستش
اینجور "دیده میشن"...دیده شدن یکی از مهترین نیازی آدمه !با این کار اینا یه این نیازه جواب میدن!
ولی دقیقا از غلط ترین راه ممکن!....چه ضرر و آسیب آی روحی که با تلقین این پستای غمگین به خودشون و بقیه نمیزنن!
اما چرا واسه دیده شدن غم رو انتخاب میکنن :
حقیقت اینه از زمانی که روشن فکری تو این مملکت باب شد (فعلا کاری نقد این افکار نداریم فقط داریم یه تاریخچه میگم)و فکر واندیشه های کسایی مث کانت و هگل تو گوش این این جماعت روشن فکر(که معمولا از فهمیده ها و بزرگای جامعه بودن)خونده شده همه یه جورایی به پوچ گرایی و نهییلیسم رو اوردن!زندگی رو همه درد میدنستن معتقد بودن همه دنیا پوچه!(اینا وقعا باور داشتن تمام دنیا و زندگی پوچه!)آدمای سرشناس و فهمیده ای بودن و اکثریت جامعه دوس داشتن مثل اونا باشن....در واقع ملت نگا میکردن هر کسی رو پر درد تر و پوچگرا تر میدیدن فهمیده تر حساب میکردن...! این شد که هر دردش بیشتر قدرش بیشتر! دیگه بزرگی آما به بزرگی دردشون بود!عزت ادما به با اندازه ی غمشون!
۸.۶k
۲۶ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.