دستگیری پسر جوانی که عکسهای او با دختران متفاوتی در شبکه
دستگیری پسر جوانی که عکسهای او با دختران متفاوتی در شبکه های اجتماعی پخش شده بود
17 آبان، گوشی هوآوی v6 من گم شد؛ توی اون گوشیام یهسری عکس از دوستام بود که مربوط میشد به سه چهار سال پیش؛ بهخدا من این عکسها رو پخش نکردم. من حتی توی دادسرای سعادتآباد هم شکایت کردم بابت گم شدن گوشیام.
ــ ولی پلیس میگه هیچ شکایتی از تو هیچ جایی ثبت نشده.
من گم شدن گوشیام رو به پلیس فتا گزارش نکردم. حقیقتش ترسیدم...
ــ شاکیهات میگن اغفال شدن...
نه، آقا. همچین چیزی نیس. ولی من از همشون معذرت میخوام که عکسهاشون پخش شد. بهخدا پشیمونم.
ــ از خانواده دخترهایی که توی عکسهات بودن، خبر داری؟
آره.
ــ چطوره حالشون؟
بده. خوب، عکس دخترشون پخش شده ولی بهخدا من قصد و نیتم این نبود که مشهور شم. عاجزانه میخوام که منو ببخشن.
ــ این عکسها رو کجا گرفتی؟
خونه خودم نبود، خونه دوستام بود، جاهایی که دعوتمون میکردن...
ــ اون کلیپ رو برای چی ساختی و گفتی پلیس فتا حواسش به همهچی هست؟
اون کلیپ بزرگترین اشتباه زندگیام بود.
ــ قبول داری صادقانه نبود؟
(سرش را پایین میاندازد و سکوت میکند)
ــ مخصوصاً اون جملهای که گفتی پلیس فتا حواسش به همهچی هست...
اگه حواسش به همهچی نبود که من الآن اینجا نبودم ولی یهسری آدم بیکار این حرف منو بهمسخره گرفتن و باهاش شوخی کردن...
روژین و سمیرا حدوداً 23 ــ 24سالهاند؛ دو دختر از همان 14 دختری که عکسهایشان کنار وحید پخش شده و دست به دست میشود؛ اصلاً دوست ندارند حرف بزنند و از این نگرانند که دوستها و آشناهای دیگری هم که تا به حال این عکسها را ندیدند، از ماجرا مطلع شوند؛ عصبیاند و تندمزاج.
وقتی در مورد غیرعمدی بودن پخش عکسهایشان میپرسم، روژین میگوید: من هیچ ارتباطی باهاش نداشتم؛ از طریق یکی از دوستام باهاش آشنا شدیم و توی هیچکدام از عکسها هم فاصله نزدیکی باهاش ندارم، ولی وقتی عکسها را توی شبکههای اجتماعی دیدم به اون زنگ زدم و اون گفت: "یا با این کار معروف میشم یا زندگیام از بین میره...
سمیرا هم که حسابی از این ماجرا عصبی است، میگوید: 7، 8 ماه پیش بود که با روژین برای گرفتن برنامه بدنسازی، خونه مربیام که دوست وحید بود رفتیم؛ اونها به ما تعارف زدند و ما هم قبول کردیم؛ ما توی اتاق نشسته بودیم و اونا داشتن از ما پذیرایی میکردن؛ من اصلاً حواسم نبود و داشتم یهسمت دیگه رو نگاه میکردم که یهدفعه یکی از اونا منو صدا کرد؛ تا من صورتم رو برگردوندم اون از ما یه عکس سلفی گرفت؛ من اعتراض کردم و اون هم قول داد که عکس رو پاک کنه...
17 آبان، گوشی هوآوی v6 من گم شد؛ توی اون گوشیام یهسری عکس از دوستام بود که مربوط میشد به سه چهار سال پیش؛ بهخدا من این عکسها رو پخش نکردم. من حتی توی دادسرای سعادتآباد هم شکایت کردم بابت گم شدن گوشیام.
ــ ولی پلیس میگه هیچ شکایتی از تو هیچ جایی ثبت نشده.
من گم شدن گوشیام رو به پلیس فتا گزارش نکردم. حقیقتش ترسیدم...
ــ شاکیهات میگن اغفال شدن...
نه، آقا. همچین چیزی نیس. ولی من از همشون معذرت میخوام که عکسهاشون پخش شد. بهخدا پشیمونم.
ــ از خانواده دخترهایی که توی عکسهات بودن، خبر داری؟
آره.
ــ چطوره حالشون؟
بده. خوب، عکس دخترشون پخش شده ولی بهخدا من قصد و نیتم این نبود که مشهور شم. عاجزانه میخوام که منو ببخشن.
ــ این عکسها رو کجا گرفتی؟
خونه خودم نبود، خونه دوستام بود، جاهایی که دعوتمون میکردن...
ــ اون کلیپ رو برای چی ساختی و گفتی پلیس فتا حواسش به همهچی هست؟
اون کلیپ بزرگترین اشتباه زندگیام بود.
ــ قبول داری صادقانه نبود؟
(سرش را پایین میاندازد و سکوت میکند)
ــ مخصوصاً اون جملهای که گفتی پلیس فتا حواسش به همهچی هست...
اگه حواسش به همهچی نبود که من الآن اینجا نبودم ولی یهسری آدم بیکار این حرف منو بهمسخره گرفتن و باهاش شوخی کردن...
روژین و سمیرا حدوداً 23 ــ 24سالهاند؛ دو دختر از همان 14 دختری که عکسهایشان کنار وحید پخش شده و دست به دست میشود؛ اصلاً دوست ندارند حرف بزنند و از این نگرانند که دوستها و آشناهای دیگری هم که تا به حال این عکسها را ندیدند، از ماجرا مطلع شوند؛ عصبیاند و تندمزاج.
وقتی در مورد غیرعمدی بودن پخش عکسهایشان میپرسم، روژین میگوید: من هیچ ارتباطی باهاش نداشتم؛ از طریق یکی از دوستام باهاش آشنا شدیم و توی هیچکدام از عکسها هم فاصله نزدیکی باهاش ندارم، ولی وقتی عکسها را توی شبکههای اجتماعی دیدم به اون زنگ زدم و اون گفت: "یا با این کار معروف میشم یا زندگیام از بین میره...
سمیرا هم که حسابی از این ماجرا عصبی است، میگوید: 7، 8 ماه پیش بود که با روژین برای گرفتن برنامه بدنسازی، خونه مربیام که دوست وحید بود رفتیم؛ اونها به ما تعارف زدند و ما هم قبول کردیم؛ ما توی اتاق نشسته بودیم و اونا داشتن از ما پذیرایی میکردن؛ من اصلاً حواسم نبود و داشتم یهسمت دیگه رو نگاه میکردم که یهدفعه یکی از اونا منو صدا کرد؛ تا من صورتم رو برگردوندم اون از ما یه عکس سلفی گرفت؛ من اعتراض کردم و اون هم قول داد که عکس رو پاک کنه...
۴.۰k
۲۸ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۸۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.