نظرتون اجباریه
نظرتون اجباریه
پارت1
☆ته یون☆
تیفانی:ته یون.......ته یون........ابجی بیدار شو دیگه.ته یون:بله!تیفانی:زودباش پاشو دیگه تا دیر نشده
نگاهی به ساعتم کردم:وای!
ساعت8:00بود نیم ساعت کامل دیرکردم:ابجی تیفانی چرازود بیدارم نکردی؟ تیفانی:وا!ازساعت6:00اومدم تا بیدارت کنم بیدار نشدی گناه من چیه این وسط؟ته یون:باشه عزیزم تو هیچ تقصیری نداشتی این وسط
پاشدم دست و صورتم رو شستم و لباس هامو عوض کردمو رفتم شرکت.خوب بود که شرکت مال داداشم بود وگرنه امروز اخراج میشدم. البته خودمم معاون هستم! مثل همیشه و هرروز رفتم سراغ دفتر کارم.- اوه!چقدر برگه!!! یعنی همه اینهارو باید امضا بزنم؟؟؟
رفتم پیش مدیر شرکت یاهمون داداشم - جیمین باید همه این برگه هارو امضا کنم؟؟؟ - اره مگه نمیدونستی؟ - خب.....اره میدونستم - پس اگه میدونستی چرااومدی و ازم پرسیدی نکنه بازم دیر اومدی شرکت؟؟؟اگه بازم این بار بگی که دیر اومدم شرکت،اخراج هستی - ن...ن...نه نه نه دیر نیومدم ف..ف...فقط چونکه دیدم زیادن خواستم بیام بپرسم که باید همشون رو امضا کنم یانه ...........خب فعلا با اجازت باید برم به کارم برسم - باشه بفرما
باسرعت خودمو به در رسوندم خدارو شکر که نفهمید دیر اومدم وگرنه الان اخراج میشدم و تیفانی میشد معاون!!!
رفتم سراغ دفتر کارم نشستم و شروع کردم به امضا زدن بعد چند دقیقه گوشیم زنگ خورد یک شماره ناشناس بود:وا!حتما اشتباه زنگ زدن پس جواب نمیدم.یه بار دیگه هم ازهمون شماره ناشناس زنگ زدن بازم جواب ندادم ولی بار سوم که گوشیم زنگ خورد باخودم گفتم:اه!این دیگه ول کن نیست جواب بدم بهتره
یه صدا شنیدم - الو
صداش خیلی برام اشنا بود - الوسلام،شما؟؟؟ - من...........
پارت1
☆ته یون☆
تیفانی:ته یون.......ته یون........ابجی بیدار شو دیگه.ته یون:بله!تیفانی:زودباش پاشو دیگه تا دیر نشده
نگاهی به ساعتم کردم:وای!
ساعت8:00بود نیم ساعت کامل دیرکردم:ابجی تیفانی چرازود بیدارم نکردی؟ تیفانی:وا!ازساعت6:00اومدم تا بیدارت کنم بیدار نشدی گناه من چیه این وسط؟ته یون:باشه عزیزم تو هیچ تقصیری نداشتی این وسط
پاشدم دست و صورتم رو شستم و لباس هامو عوض کردمو رفتم شرکت.خوب بود که شرکت مال داداشم بود وگرنه امروز اخراج میشدم. البته خودمم معاون هستم! مثل همیشه و هرروز رفتم سراغ دفتر کارم.- اوه!چقدر برگه!!! یعنی همه اینهارو باید امضا بزنم؟؟؟
رفتم پیش مدیر شرکت یاهمون داداشم - جیمین باید همه این برگه هارو امضا کنم؟؟؟ - اره مگه نمیدونستی؟ - خب.....اره میدونستم - پس اگه میدونستی چرااومدی و ازم پرسیدی نکنه بازم دیر اومدی شرکت؟؟؟اگه بازم این بار بگی که دیر اومدم شرکت،اخراج هستی - ن...ن...نه نه نه دیر نیومدم ف..ف...فقط چونکه دیدم زیادن خواستم بیام بپرسم که باید همشون رو امضا کنم یانه ...........خب فعلا با اجازت باید برم به کارم برسم - باشه بفرما
باسرعت خودمو به در رسوندم خدارو شکر که نفهمید دیر اومدم وگرنه الان اخراج میشدم و تیفانی میشد معاون!!!
رفتم سراغ دفتر کارم نشستم و شروع کردم به امضا زدن بعد چند دقیقه گوشیم زنگ خورد یک شماره ناشناس بود:وا!حتما اشتباه زنگ زدن پس جواب نمیدم.یه بار دیگه هم ازهمون شماره ناشناس زنگ زدن بازم جواب ندادم ولی بار سوم که گوشیم زنگ خورد باخودم گفتم:اه!این دیگه ول کن نیست جواب بدم بهتره
یه صدا شنیدم - الو
صداش خیلی برام اشنا بود - الوسلام،شما؟؟؟ - من...........
۶.۱k
۲۸ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.