ای خدا یار من آنجاست ، حواست باشد؛
ای خدا یار من آنجاست ، حواست باشد؛
او نشان کرده ی اینجاست ، حواست باشد…!
یار من مویِ سرش ، قیمت صد شیرین است؛
قصه اش قصه ی فرداست ، حواست باشد…!
گرچه بدجور دلم تنگه براش
همچنان شاه غزل هاست ، حواست باشد…!
او نگاهم نکند ، یا نخرد حرف مرا...
هرچه هست بینِ خود ماست ،حواست باشد!
همه ی دلخوشی و زندگی ام، بودن اوست؛
برود، آخردنیاست! حواست باشد…!
نگذاری احدی تیشه برویش بزند !
شیشه ی عمر من آنجاست، حواست باشد....!
او نشان کرده ی اینجاست ، حواست باشد…!
یار من مویِ سرش ، قیمت صد شیرین است؛
قصه اش قصه ی فرداست ، حواست باشد…!
گرچه بدجور دلم تنگه براش
همچنان شاه غزل هاست ، حواست باشد…!
او نگاهم نکند ، یا نخرد حرف مرا...
هرچه هست بینِ خود ماست ،حواست باشد!
همه ی دلخوشی و زندگی ام، بودن اوست؛
برود، آخردنیاست! حواست باشد…!
نگذاری احدی تیشه برویش بزند !
شیشه ی عمر من آنجاست، حواست باشد....!
۱.۳k
۳۰ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.