"...وقتی تو از عشق بی بهره هستی،از دیگری میخواهی که آن را
"...وقتی تو از عشق بی بهره هستی،از دیگری میخواهی که آن را به تو بدهد،در واقع تو گدایی می کنی.دیگری نیز متقابلا از تو عشق می طلبد. حال دو گدا دستهایشان را بر روی یکدیگر گشوده اند و هرکدام امیدوار است که دیگری آنچه را که او بدان محتاج است به وی بدهد. طبیعی است که در نهایت هر دو احساس سرخوردگی خواهند کرد...
... وقتی دو انسان بالغ عاشق یکدیگر می شوند،یکی از بزرگترین تناقضهای زندگی به وقع می پیوندد،یکی از زیباترین پدیده ها صورت واقعی به خود می گیرد: آنها با یکدیگر هستند ولی در عین حال در عظمت تنهایی بسر می برند،آنها به قدری با یکدیگر عجین می شوند که در حقیقت یکی می شوند ولی این اتحاد و یکی بودن،فردیت و هویت مستقل آنها را نابود نمی کند،در واقع شخصیت و فردیت آنها را اعتلا می دهد.این دو به یکدیگر کمک می کنند تا بیش از پیش آزاد باشند. در رابطۀ آنها از دوز و کلک و تلاش جهت سلطه گری خبری نیست. مگر آدم می تواند بر کسی که عاشقش است سلطه داشته باشد؟..."
... وقتی دو انسان بالغ عاشق یکدیگر می شوند،یکی از بزرگترین تناقضهای زندگی به وقع می پیوندد،یکی از زیباترین پدیده ها صورت واقعی به خود می گیرد: آنها با یکدیگر هستند ولی در عین حال در عظمت تنهایی بسر می برند،آنها به قدری با یکدیگر عجین می شوند که در حقیقت یکی می شوند ولی این اتحاد و یکی بودن،فردیت و هویت مستقل آنها را نابود نمی کند،در واقع شخصیت و فردیت آنها را اعتلا می دهد.این دو به یکدیگر کمک می کنند تا بیش از پیش آزاد باشند. در رابطۀ آنها از دوز و کلک و تلاش جهت سلطه گری خبری نیست. مگر آدم می تواند بر کسی که عاشقش است سلطه داشته باشد؟..."
۱.۵k
۰۶ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.