شدم مانند رود از بارشی جریان که میگیرد...
شدم مانند رود از بارشی جریان که میگیرد...
که من بدجور دلتنگ توام باران که میگیرد...
دلم تنگ است،میدانی پناهم شانه های توست...
کمی اشک است درمانش دل انسان که میگیرد...
من آن احساس دلتنگی ناگاه پس از شوقم...
شبیه حس دیدارم ولی پایان که میگیرد...
چه بی راهم...چه از غم ناگزیرم من چه ناچارم...
شبیه حس یک قایق شدم طوفان که میگیرد...
تو را عشق تو را آسان گرفت اول دلم اما...
چه مشکل میشود کارم،دلم آسان که میگیرد...
سپردم به فراموشی به سختی خاطراتت را...
ولی باران که میگیرد...ولی باران که میگیرد....
که من بدجور دلتنگ توام باران که میگیرد...
دلم تنگ است،میدانی پناهم شانه های توست...
کمی اشک است درمانش دل انسان که میگیرد...
من آن احساس دلتنگی ناگاه پس از شوقم...
شبیه حس دیدارم ولی پایان که میگیرد...
چه بی راهم...چه از غم ناگزیرم من چه ناچارم...
شبیه حس یک قایق شدم طوفان که میگیرد...
تو را عشق تو را آسان گرفت اول دلم اما...
چه مشکل میشود کارم،دلم آسان که میگیرد...
سپردم به فراموشی به سختی خاطراتت را...
ولی باران که میگیرد...ولی باران که میگیرد....
۲.۱k
۰۷ بهمن ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.