میانبرهایی برای زندگی زناشویی موفق
میانبرهایی برای زندگی زناشویی موفق
اگر شما خود را رییس خانه میدانید و اصرار دارید که همه امور مربوط به منزل، کودکان، پول، رانندگی و...طبق نظر شما انجام شود به سرعت از این سمت استعفا کنید، این طرز تفکر زندگی شما را به جای مشارکت به دیکتاتوری تبدیل خواهد کرد. ما ازدواج نمیکنیم که دو نفر شویم، بلکه ازدواج میکنیم که یک زوج شویم. تصمیمگیری مشترک میتواند به تجاربی بسیار غنیتر از زمانی که اصرار به تک روی داریم، منجر شود. شریک زندگی بودن به همین معناست. واضح است که یک زوج با تصمیم گیریهای مشترکی که در فضایی آرام و آسوده اتخاذ شود، بیشتر از زندگی خود لذت میبرند پس هنگامی که همسرتان فراموش کرد که طبق قول خود ماشین ظرفشویی را روشن کرده و یک ساعت قبل از شام به بچهها هله هوله ندهد، به جای اینکه موهای خود را با خشم بکنید، دیدگاه خود را گسترش دهید. کارها میتوانند انجام شوند و نتیجه بدهند، حتی اگر به شیوه شما انجام نگرفته باشند.
مسئولیتها را واضح و مشخص تقسیم کنید؛ برای مثال شوهرتان میتواند مسئولیت پسانداز و سرمایه گذاری درآمدتان را بر عهده بگیرد، به شرط اینکه شما بدانید این پول کجا میرود. از طرفی شما هم میتوانید مسئولیت مدیریت امور خانه را بر عهده بگیرید به شرطی که شوهرتان هم حق اظهارنظر داشته باشد. همین روش در کار تربیت فرزندان هم قابل اجراست. شما باید در زمینه اجرای قوانین ابتدایی تربیتی همدل باشید، اما این امکان را به یکدیگر بدهید که این قوانین را به شیوه خود اعمال کنید.
دست از خیالبافی بردارید؛ به یاد دارید روز عروسی، مدام به جمله «و آنها سالهای سال به خوبی و خوشی زندگی کردند» فکر میکردید؟ پس چرا حالا که با هم هستید، این هدف آنقدر دور به نظر میرسد؟ شاید اگر او بیشتر پول درمیآورد، همه چیز بهتر بود؟ اگر کمی وزن کم میکرد و جورابهای کثیفش را درست کنار سبد لباسهای نشسته روی زمین نمیانداخت، بیشتر دوستش داشتم؟ شکی نیست که همه ما خیالبافی میکنیم، اما اگر شما بیشتر اوقات خود را به رویابافی درباره اینکه «چه میشد اگر...؟» میگذرانید، خود را برای یأس شدید و حتی افسردگی آماده میکنید زیرا این آینده رویایی و بی نقص، هرگز به وقوع نخواهد پیوست. خود را عادت دهید که هر بار به علت انجام دادن کاری خوب و از سر لطف توسط همسرتان، از وی تشکر کنید. هنگامی که حس قدردانی خود را با صدای بلند به زبان میآورید، خودتان هم بیشتر متوجه خوب بودن کار میشوید.
ما برنده شدیم؛ حرف آخر را زدن احساس بسیار خوبی دارد، هر بار که میگوییم «من که گفتم» و «خوشحالم که بالاخره با من هم عقیده شدی» مانند این است که امتیازی کسب کردهایم. اما زندگی مشترک، بازی نیست و اگر این امتیازها را جمع کنید، برایتان گران تمام خواهد شد. در بهترین حالت، شما مدت کوتاهی احساس پیروزی خواهید کرد و در بدترین حالت، شما میمانید و همسری مایوس و افسرده و تنشی که در فضا موج میزند. موانع یا موقعیتها را به شکل من در مقابل او، نبینید بلکه آنها را موقعیتی که شما باید به عنوان یک تیم در مقابلش ظاهر شوید، در نظر بگیرید. با چنین نگرشی با هم برای یافتن راه حلی که برای هر دو رضایت بخش باشد، کوشش کنید. در نتیجه شما بیشتر اوقات با راهکارهایی خلاقانه و جالب مواجه خواهید شد که قبلا هرگز به آن نیندیشیده بودید. این روش به شما میآموزد که هردو هم میتوانید درست بگویید.
در روابط با خانواده خود و همسرتان تجدید نظر کنید؛ بر حسب شناخت متقابل، خصوصیات مشترک و اطمینان خاطری که از هم دارید، پیوندتان را محکمتر کنید و در همین حال مرزهایی برای حفظ استقلال خود تعیین کنید. از بذله گویی و خنده برای دوری از انزوا و کسالت و با طراوت نگاه داشتن زندگیتان استفاده کنید.
یکدیگر را ارتقا دهید، نیاز همدیگر را به خاطر وابستگیای که به هم دارید برطرف کنید و دلگرمی و تکیه گاه همیشگی هم باشید. انجام این کارها آسان نیست. رسیدن به آنها نیازمند این است که هر یک از زوجها برای پیشرفت و موفقیت در ازدواجشان متعهد شوند. علاوه بر این، هر یک از آنان باید متعهد شوند تا به همان اندازه که در رشد و ارتقای همسر خود میکوشند، در رشد شخصی خود نیز تلاش کنند. پیشرفت و حفظ حس شراکت در ازدواج باید در اولویتهای مهمقرارگیرد. آیا فکر میکنید حالا که از پس زندگی زناشوییتان برآمدید و با همسرتان همدل و همراه شدید، دیگر میتوانید با خیال راحت پا روی پا بیندازید و از زندگی لذت ببرید؟ نه خیر، کارتان تازه آغاز شده است و حالا نوبت به ارتباط با فرزندتان رسیده است.
اگر شما خود را رییس خانه میدانید و اصرار دارید که همه امور مربوط به منزل، کودکان، پول، رانندگی و...طبق نظر شما انجام شود به سرعت از این سمت استعفا کنید، این طرز تفکر زندگی شما را به جای مشارکت به دیکتاتوری تبدیل خواهد کرد. ما ازدواج نمیکنیم که دو نفر شویم، بلکه ازدواج میکنیم که یک زوج شویم. تصمیمگیری مشترک میتواند به تجاربی بسیار غنیتر از زمانی که اصرار به تک روی داریم، منجر شود. شریک زندگی بودن به همین معناست. واضح است که یک زوج با تصمیم گیریهای مشترکی که در فضایی آرام و آسوده اتخاذ شود، بیشتر از زندگی خود لذت میبرند پس هنگامی که همسرتان فراموش کرد که طبق قول خود ماشین ظرفشویی را روشن کرده و یک ساعت قبل از شام به بچهها هله هوله ندهد، به جای اینکه موهای خود را با خشم بکنید، دیدگاه خود را گسترش دهید. کارها میتوانند انجام شوند و نتیجه بدهند، حتی اگر به شیوه شما انجام نگرفته باشند.
مسئولیتها را واضح و مشخص تقسیم کنید؛ برای مثال شوهرتان میتواند مسئولیت پسانداز و سرمایه گذاری درآمدتان را بر عهده بگیرد، به شرط اینکه شما بدانید این پول کجا میرود. از طرفی شما هم میتوانید مسئولیت مدیریت امور خانه را بر عهده بگیرید به شرطی که شوهرتان هم حق اظهارنظر داشته باشد. همین روش در کار تربیت فرزندان هم قابل اجراست. شما باید در زمینه اجرای قوانین ابتدایی تربیتی همدل باشید، اما این امکان را به یکدیگر بدهید که این قوانین را به شیوه خود اعمال کنید.
دست از خیالبافی بردارید؛ به یاد دارید روز عروسی، مدام به جمله «و آنها سالهای سال به خوبی و خوشی زندگی کردند» فکر میکردید؟ پس چرا حالا که با هم هستید، این هدف آنقدر دور به نظر میرسد؟ شاید اگر او بیشتر پول درمیآورد، همه چیز بهتر بود؟ اگر کمی وزن کم میکرد و جورابهای کثیفش را درست کنار سبد لباسهای نشسته روی زمین نمیانداخت، بیشتر دوستش داشتم؟ شکی نیست که همه ما خیالبافی میکنیم، اما اگر شما بیشتر اوقات خود را به رویابافی درباره اینکه «چه میشد اگر...؟» میگذرانید، خود را برای یأس شدید و حتی افسردگی آماده میکنید زیرا این آینده رویایی و بی نقص، هرگز به وقوع نخواهد پیوست. خود را عادت دهید که هر بار به علت انجام دادن کاری خوب و از سر لطف توسط همسرتان، از وی تشکر کنید. هنگامی که حس قدردانی خود را با صدای بلند به زبان میآورید، خودتان هم بیشتر متوجه خوب بودن کار میشوید.
ما برنده شدیم؛ حرف آخر را زدن احساس بسیار خوبی دارد، هر بار که میگوییم «من که گفتم» و «خوشحالم که بالاخره با من هم عقیده شدی» مانند این است که امتیازی کسب کردهایم. اما زندگی مشترک، بازی نیست و اگر این امتیازها را جمع کنید، برایتان گران تمام خواهد شد. در بهترین حالت، شما مدت کوتاهی احساس پیروزی خواهید کرد و در بدترین حالت، شما میمانید و همسری مایوس و افسرده و تنشی که در فضا موج میزند. موانع یا موقعیتها را به شکل من در مقابل او، نبینید بلکه آنها را موقعیتی که شما باید به عنوان یک تیم در مقابلش ظاهر شوید، در نظر بگیرید. با چنین نگرشی با هم برای یافتن راه حلی که برای هر دو رضایت بخش باشد، کوشش کنید. در نتیجه شما بیشتر اوقات با راهکارهایی خلاقانه و جالب مواجه خواهید شد که قبلا هرگز به آن نیندیشیده بودید. این روش به شما میآموزد که هردو هم میتوانید درست بگویید.
در روابط با خانواده خود و همسرتان تجدید نظر کنید؛ بر حسب شناخت متقابل، خصوصیات مشترک و اطمینان خاطری که از هم دارید، پیوندتان را محکمتر کنید و در همین حال مرزهایی برای حفظ استقلال خود تعیین کنید. از بذله گویی و خنده برای دوری از انزوا و کسالت و با طراوت نگاه داشتن زندگیتان استفاده کنید.
یکدیگر را ارتقا دهید، نیاز همدیگر را به خاطر وابستگیای که به هم دارید برطرف کنید و دلگرمی و تکیه گاه همیشگی هم باشید. انجام این کارها آسان نیست. رسیدن به آنها نیازمند این است که هر یک از زوجها برای پیشرفت و موفقیت در ازدواجشان متعهد شوند. علاوه بر این، هر یک از آنان باید متعهد شوند تا به همان اندازه که در رشد و ارتقای همسر خود میکوشند، در رشد شخصی خود نیز تلاش کنند. پیشرفت و حفظ حس شراکت در ازدواج باید در اولویتهای مهمقرارگیرد. آیا فکر میکنید حالا که از پس زندگی زناشوییتان برآمدید و با همسرتان همدل و همراه شدید، دیگر میتوانید با خیال راحت پا روی پا بیندازید و از زندگی لذت ببرید؟ نه خیر، کارتان تازه آغاز شده است و حالا نوبت به ارتباط با فرزندتان رسیده است.
۲.۱k
۲۳ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.