عشق گاهی
عشق گاهی
دختری است با چشمانی معصوم
و بغضی سنگین در گلو
که سالها زندگی کرده
بی آنکه دوست بدارد
و تنها یادگار هم آغوشی
زخمهای طناب دار
روی گلویش است!
دختری که سالها
بغضی برای شکستن داشت
و حرفی خسته در دهانش بود
که آن شب
بر قلبم نشست
ومن
عاشق شدم..!
دختری است با چشمانی معصوم
و بغضی سنگین در گلو
که سالها زندگی کرده
بی آنکه دوست بدارد
و تنها یادگار هم آغوشی
زخمهای طناب دار
روی گلویش است!
دختری که سالها
بغضی برای شکستن داشت
و حرفی خسته در دهانش بود
که آن شب
بر قلبم نشست
ومن
عاشق شدم..!
۱.۱k
۱۳ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.