تو رو دوست ندارم …
تو رو دوست ندارم …
نه دوستت ندارم
اما ... اما
نمی دونم چرا وقتی نیستی غصم می گیره
حسودیم می شه به اون آسمون آبی بالا سرت
اون ستاره هایی که واسه ی تو چشمک می زنن
حسود نیستم به خدا من
نمی دونم چرا کارات همشون واسم قشنگن
نمی دونم چرا اونایی که دوسشون دارم مث تو نیستن؟
دوستت ندارم اما
وقتی نیستی از همه چی متنفر می شم
باور کن دوستت ندارم
اما نمی دونم چرا چشای نازت
میاره آسمونو یادم
حیف که هیشکی به دل ساده ی من حتی یه نیگای کوچولو هم نکرد
حتی تو...
اصلا می دونی باهام چیکار کردی؟
تو . . مث همیشه بی خیال
من توقعام رو زندونی می کنم توی یه پستوی تاریک
دیگه حتی ازت توقع راس گفتنو هم ندارم
می دونم که دیگه دوستت ندارم
اما نمی دونم چرا همه خندیدن بهم
واااای نکنه منو دیده باشن؟!!!
نکنه؟
آره دیدنم وقتی چشای خیسم رفتنتو با گریه تعقیب می کرد
نمی دونم چرا با اینکه اصلا دوستت نداشتم اما نگام به جاده خشکید؟
اما کی باورش می شه قصه ی دروغی نفرتمو؟
آره؛ بازم خودمو به خنگی زدم
ولی تو باور کن
که... که...که
دوستت دارم...
نه دوستت ندارم
اما ... اما
نمی دونم چرا وقتی نیستی غصم می گیره
حسودیم می شه به اون آسمون آبی بالا سرت
اون ستاره هایی که واسه ی تو چشمک می زنن
حسود نیستم به خدا من
نمی دونم چرا کارات همشون واسم قشنگن
نمی دونم چرا اونایی که دوسشون دارم مث تو نیستن؟
دوستت ندارم اما
وقتی نیستی از همه چی متنفر می شم
باور کن دوستت ندارم
اما نمی دونم چرا چشای نازت
میاره آسمونو یادم
حیف که هیشکی به دل ساده ی من حتی یه نیگای کوچولو هم نکرد
حتی تو...
اصلا می دونی باهام چیکار کردی؟
تو . . مث همیشه بی خیال
من توقعام رو زندونی می کنم توی یه پستوی تاریک
دیگه حتی ازت توقع راس گفتنو هم ندارم
می دونم که دیگه دوستت ندارم
اما نمی دونم چرا همه خندیدن بهم
واااای نکنه منو دیده باشن؟!!!
نکنه؟
آره دیدنم وقتی چشای خیسم رفتنتو با گریه تعقیب می کرد
نمی دونم چرا با اینکه اصلا دوستت نداشتم اما نگام به جاده خشکید؟
اما کی باورش می شه قصه ی دروغی نفرتمو؟
آره؛ بازم خودمو به خنگی زدم
ولی تو باور کن
که... که...که
دوستت دارم...
۱۸.۴k
۱۵ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.