دقیقا مشکل از جایی شروع می شود که جنسیت ها همه چیز را از
دقیقا مشکل از جایی شروع می شود که جنسیت ها همه چیز را از هم جدا کرد... دقیقا از همانجایی که گفتن دختر است زنده به گورش کنید از همانجایی که دیگر هیچ پدری، دختر نمی خواست...
بعدها خدا به بزرگترین فرستاده اش دختری بخشید بعدها به نامش سوره ای نازل کرد بعد ها مریم ها مقدس شدند و سمیه ها اولین ها ...
اما این ها کافی نبود ...
بعدها گفتن یک مرد میتواند چندین زن عقدی و صیغه ای داشته باشد چون مرد است ، بعد ها گفتن ارزش یک زن نصف یک مرد است.
او را سنگسار کردند. گفتن زن ها باید خودشان را از چشم نامحرمان بپوشانند چون ذات مرد پر از هوس است موجب سستی ایمان او می شود...
حتی گفتن دختر مال مردم است دختر را باید زود شوهر داد دختر را چه به درس، چه به کار!?
بعدها حتی نتوانستیم در جنگ اسلحه دستمان بگیریم نه برای اینکه مانند مردان برویم و بجنگیم نه، برای اینکه اگر تنها ماندیم از خودمان دفاع کنیم ...
حتی نتوانستیم یک دل سیر بخندیم دقیقا جایی که لازم بود با صدای بلند بخندیم چپ چپ نگاهمان کردن و خنده مان را قورت دادیم ...
بعدها که از مدرسه به خانه می آمدیم باز هم بهمان نگاه میکردن و میخندیدن ...
حتی نمیتوانستیم با خیال آسوده در شهر قدم بزنیم ...
تا قبل از غروب آفتاب هر جا که بودیم باید خودمان را به خانه میرساندیم چون در نظرشان مردها شب ها خطرناکتر بودن ...
بعدها دوستی ها پنهانی شد و وای به حال و روز دختری که دوستی پنهاییش رو می شد از تمام حق و حقوق منعش میکردن و برای حفظ آبرو شوهرش میدادن ...
حتی از خودشان نمیپرسیدن که دلش میخواهد ازدواج کند یا نه اصلا طرف را پسند کرده!? گاهی هم دختر شوهرش را سر سفره ی عقد می دید ...
بعدها کمی اوضاع تغییر کرد مثلا خواستن بهتر شود که بدتر شد همان دختری که از همه چیز منع شده بود برای فرار از ناکامیهایش به پسرها پناه آورد گمان میکرد راه را دارد درست میرود...
اما تو پسر اینبار هم برای خالی کردن هوس های خودت از او سواستفاده کردی ...
دختری که به اصطلاح پاک بودن جسمش را از دست داده بود را کشتند اما هیچ کس نفهمید که او قبل ازین ها روحش کشته شد بود ...
بعدها فاحشه ها بر سر زبان ها افتادن، اگر دختری با پسری میخوابید او را هرزه می نامیدند و اگر پسری با دختری میخوابید نیاز جنسی محسوب میشد ..
گفتن که نیاز جنسی تنها با ازدواج ممکن است مثل این می ماند که بگویند وقتی غذا میخوری در کنارش حتما باید ماست هم باشد ...
بعدها دیدن کسی میل به ازدواج ندارد گفتن صیغه ی موقت هم قبول است ... فقط به یکدیگر محرم باشند کافیست ...
اما هیچ کس نپرسید عشق کجاست!! عشق چه می شود!? عشق را نابود کردند تبدیلش کردن به یک کلمه در کتاب ها ...
بعدها گفتن دختر فلانی ۳۰ سالش شده هنوز اردواج نکرده حتما عیب و ایرادی دارد جای خدانشستن و حکم صادر کردن ...
حتی دختر نتوانست در محل کارش هم آسوده باشد و به او پیشنهاداتی می دادند از آنجا هم رانده شد و دوباره به درون خانه برگشت ...
بعدها غر زدن ها شروع شد بعدها بلای جانش شدن بعدها مردن آرزویش شد ...
حتی در بعضی مناطق اعتقاد داشتن دختر را هم باید ختنه کرد
آنقدر محدودش کردن که تا می توانست به خودش آسیب رساند ...
از او فیلم گرفتن به وسیله ی تکنولوژی برای یکدیگر به گوشی هایشان فرستادن تا چند لحظه ای را خوش باشند اما به این فکر نکردن شاید روزی این اتفاق برای خواهر خودشان بیفتد !?
بعدها باعث جدایی زن و شوهر ها شدن طلاق را رواج دادن پدر مادرها برای اینکه مانع جدایی شوند پیشنهاد دادن اگر یک فرزند داشته باشید زندگیتان شیرین می شود ...
اما نشد این هم اشتباه بود بعضی ها سوختن و ساختن بعضی ها با این حال باز هم جدا شدند و به خانه ی پدری برگشتن با یکی و دو تا بچه به بغل، و شنیدن سرکوفت ها هم از خانواده هم از اقوام ...
هیچ کدام این ها باعث نشد که مردها هوسشان کمتر شود زیرا مشکل دقیقا از همان جایی شروع شد که جنسیت ها را جدا کردند.
و اما تو مرد ، به نام مرد بودن هم که شده مرد باش و به زن به چشم شهوت نگاه نکن روزی خدا به تو دختری خواهد داد و مرد دیگری تلافی میکند پس هنگامی که دختر دار شدی بزرگ شدن را به او بیاموز، به او بیاموز که میتواند خودش باشد بدون هیچ ترس و واهمه ای، دستش را بگیر نه برای منع کردن بلکه برای یاری رساندن.
اما من با تمام این موانع زن هایی را میشناسم که برای آزادی و اثبات خود جنگیدند و نام خود را در اولین ها ثبت کردند
بیایید آخرین زنی نباشیم که میجنگد بیایید ناممان جاودانه شود بیایید ایستاده بمیریم ...
پ. ن: با احترام به مردانی که مرد ماندند...
بعدها خدا به بزرگترین فرستاده اش دختری بخشید بعدها به نامش سوره ای نازل کرد بعد ها مریم ها مقدس شدند و سمیه ها اولین ها ...
اما این ها کافی نبود ...
بعدها گفتن یک مرد میتواند چندین زن عقدی و صیغه ای داشته باشد چون مرد است ، بعد ها گفتن ارزش یک زن نصف یک مرد است.
او را سنگسار کردند. گفتن زن ها باید خودشان را از چشم نامحرمان بپوشانند چون ذات مرد پر از هوس است موجب سستی ایمان او می شود...
حتی گفتن دختر مال مردم است دختر را باید زود شوهر داد دختر را چه به درس، چه به کار!?
بعدها حتی نتوانستیم در جنگ اسلحه دستمان بگیریم نه برای اینکه مانند مردان برویم و بجنگیم نه، برای اینکه اگر تنها ماندیم از خودمان دفاع کنیم ...
حتی نتوانستیم یک دل سیر بخندیم دقیقا جایی که لازم بود با صدای بلند بخندیم چپ چپ نگاهمان کردن و خنده مان را قورت دادیم ...
بعدها که از مدرسه به خانه می آمدیم باز هم بهمان نگاه میکردن و میخندیدن ...
حتی نمیتوانستیم با خیال آسوده در شهر قدم بزنیم ...
تا قبل از غروب آفتاب هر جا که بودیم باید خودمان را به خانه میرساندیم چون در نظرشان مردها شب ها خطرناکتر بودن ...
بعدها دوستی ها پنهانی شد و وای به حال و روز دختری که دوستی پنهاییش رو می شد از تمام حق و حقوق منعش میکردن و برای حفظ آبرو شوهرش میدادن ...
حتی از خودشان نمیپرسیدن که دلش میخواهد ازدواج کند یا نه اصلا طرف را پسند کرده!? گاهی هم دختر شوهرش را سر سفره ی عقد می دید ...
بعدها کمی اوضاع تغییر کرد مثلا خواستن بهتر شود که بدتر شد همان دختری که از همه چیز منع شده بود برای فرار از ناکامیهایش به پسرها پناه آورد گمان میکرد راه را دارد درست میرود...
اما تو پسر اینبار هم برای خالی کردن هوس های خودت از او سواستفاده کردی ...
دختری که به اصطلاح پاک بودن جسمش را از دست داده بود را کشتند اما هیچ کس نفهمید که او قبل ازین ها روحش کشته شد بود ...
بعدها فاحشه ها بر سر زبان ها افتادن، اگر دختری با پسری میخوابید او را هرزه می نامیدند و اگر پسری با دختری میخوابید نیاز جنسی محسوب میشد ..
گفتن که نیاز جنسی تنها با ازدواج ممکن است مثل این می ماند که بگویند وقتی غذا میخوری در کنارش حتما باید ماست هم باشد ...
بعدها دیدن کسی میل به ازدواج ندارد گفتن صیغه ی موقت هم قبول است ... فقط به یکدیگر محرم باشند کافیست ...
اما هیچ کس نپرسید عشق کجاست!! عشق چه می شود!? عشق را نابود کردند تبدیلش کردن به یک کلمه در کتاب ها ...
بعدها گفتن دختر فلانی ۳۰ سالش شده هنوز اردواج نکرده حتما عیب و ایرادی دارد جای خدانشستن و حکم صادر کردن ...
حتی دختر نتوانست در محل کارش هم آسوده باشد و به او پیشنهاداتی می دادند از آنجا هم رانده شد و دوباره به درون خانه برگشت ...
بعدها غر زدن ها شروع شد بعدها بلای جانش شدن بعدها مردن آرزویش شد ...
حتی در بعضی مناطق اعتقاد داشتن دختر را هم باید ختنه کرد
آنقدر محدودش کردن که تا می توانست به خودش آسیب رساند ...
از او فیلم گرفتن به وسیله ی تکنولوژی برای یکدیگر به گوشی هایشان فرستادن تا چند لحظه ای را خوش باشند اما به این فکر نکردن شاید روزی این اتفاق برای خواهر خودشان بیفتد !?
بعدها باعث جدایی زن و شوهر ها شدن طلاق را رواج دادن پدر مادرها برای اینکه مانع جدایی شوند پیشنهاد دادن اگر یک فرزند داشته باشید زندگیتان شیرین می شود ...
اما نشد این هم اشتباه بود بعضی ها سوختن و ساختن بعضی ها با این حال باز هم جدا شدند و به خانه ی پدری برگشتن با یکی و دو تا بچه به بغل، و شنیدن سرکوفت ها هم از خانواده هم از اقوام ...
هیچ کدام این ها باعث نشد که مردها هوسشان کمتر شود زیرا مشکل دقیقا از همان جایی شروع شد که جنسیت ها را جدا کردند.
و اما تو مرد ، به نام مرد بودن هم که شده مرد باش و به زن به چشم شهوت نگاه نکن روزی خدا به تو دختری خواهد داد و مرد دیگری تلافی میکند پس هنگامی که دختر دار شدی بزرگ شدن را به او بیاموز، به او بیاموز که میتواند خودش باشد بدون هیچ ترس و واهمه ای، دستش را بگیر نه برای منع کردن بلکه برای یاری رساندن.
اما من با تمام این موانع زن هایی را میشناسم که برای آزادی و اثبات خود جنگیدند و نام خود را در اولین ها ثبت کردند
بیایید آخرین زنی نباشیم که میجنگد بیایید ناممان جاودانه شود بیایید ایستاده بمیریم ...
پ. ن: با احترام به مردانی که مرد ماندند...
۹.۸k
۱۵ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.