سخت است انگشت نمای شب بودن
سخت است انگشت نمای شب بودن
وقتی با نبودنت یلدا را به تمام شبهای سال تعمیم می دهی
تا حافظ بدست مجنونی باشم در میان فالهایی که بگیر و نگیر دارند
اصلاً به من چه که فصلها مرتب تحویل می شوند
وقتی بی تو در هیچ کجای سال دلم خوش نیست
که فرقی نمی کند خورشید در کجای سال غروب می کند
از آغوش تو که دور افتاده باشم
هر شب یلدایی می شود به بلندای نبودنت
بیا
بیا کمی جای من بنشین
و برای تمام دیوارها انار دانه کن
بیا
و عذر یلدا را از شبهایم بخواه
بیا
من تاب پشت شب ماندنهای بی تو را ندارم
تا جای خالی ات سرد نشده بیا
این شبها تمامشان اجاره ای به شرط تملیک اند
وقتی هر غروب در جلد یلدا فرو می روند
آنقدر که تو نیستی!!!!!!
وقتی با نبودنت یلدا را به تمام شبهای سال تعمیم می دهی
تا حافظ بدست مجنونی باشم در میان فالهایی که بگیر و نگیر دارند
اصلاً به من چه که فصلها مرتب تحویل می شوند
وقتی بی تو در هیچ کجای سال دلم خوش نیست
که فرقی نمی کند خورشید در کجای سال غروب می کند
از آغوش تو که دور افتاده باشم
هر شب یلدایی می شود به بلندای نبودنت
بیا
بیا کمی جای من بنشین
و برای تمام دیوارها انار دانه کن
بیا
و عذر یلدا را از شبهایم بخواه
بیا
من تاب پشت شب ماندنهای بی تو را ندارم
تا جای خالی ات سرد نشده بیا
این شبها تمامشان اجاره ای به شرط تملیک اند
وقتی هر غروب در جلد یلدا فرو می روند
آنقدر که تو نیستی!!!!!!
۲.۹k
۱۷ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.