به جرم اینکه دلم آه هست و آهن نیست کسی به جز تو در این روزگار با من نیست خوش آمدی… بنشین آفتاب دم کردم که چای دغدغه ی عاشقانه ی من نیست
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.