یکی از فانتزیام به وقوع پیوست
یکی از فانتزیام به وقوع پیوست
مامانم از بیرون اومد تا اومد از چیپسم برداره گفتم : اول دستتو بشور !
آقا یَک حالی داد که نگو …:)))
فقط یکم شکستگی پاهام اذیتم میکنه ولی تمام کبودیام خوب شده
تازه دکتر گفته هفته دیگه گچ دست و پامم باز می کنه !:((
مامانم از بیرون اومد تا اومد از چیپسم برداره گفتم : اول دستتو بشور !
آقا یَک حالی داد که نگو …:)))
فقط یکم شکستگی پاهام اذیتم میکنه ولی تمام کبودیام خوب شده
تازه دکتر گفته هفته دیگه گچ دست و پامم باز می کنه !:((
۱.۲k
۲۲ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.