عصر یک جمعه ی دلگیر
عصر یک جمعه ی دلگیر
دلم گفت:بگویم،بنویسم
که چرا عشق به انسان نرسیده است؟
چرا آب به انسان نرسیده است؟
و هنوزم که هنوز است، غم عشق به پایان نرسیده است؟
بگو حافظ دل خسته ز شیراز بیاید
بنویسد که هنوزم که هنوز است
چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟
و چرا کلبه ی احزان به گلستان نرسیده است؟
عصر این جمعه ی دلگیر
وجود تو کنار دل هر بی دل آشفته شود حس
کجایی گل نرگس؟
دلم گفت:بگویم،بنویسم
که چرا عشق به انسان نرسیده است؟
چرا آب به انسان نرسیده است؟
و هنوزم که هنوز است، غم عشق به پایان نرسیده است؟
بگو حافظ دل خسته ز شیراز بیاید
بنویسد که هنوزم که هنوز است
چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟
و چرا کلبه ی احزان به گلستان نرسیده است؟
عصر این جمعه ی دلگیر
وجود تو کنار دل هر بی دل آشفته شود حس
کجایی گل نرگس؟
۳.۵k
۲۵ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.