لطفا بخونید
لطفا بخونید
حشاشین
حشیشیه یا حشاشین، نامی که مخالفان مسلمانِ اسماعیلیان نزاری بر آنان نهادند و سپس در زبانهای اروپایی به گونههای مختلفِ کلمه اساسین بدل شد.
پیروان حسن صباح حشاشین خوانده میشدند، زیرا در آن زمان حشیش به معنی دارو و حشاش به معنی دارو فروش و حشاشین جمع عربی حشاش میباشد. این گروه از پیروان مذهب اسماعیلیه در تشیع و از شاخه نزاریه بودند. در آخرین سطح (امامت)، فرد همه چیز را حتی تجربههای شخصی خویش را تنها در صورتی میپذیرد که عقل بر آن حکم دهد. حسن صباح عقیده داشت همهٔ افراد توانایی رسیدن به بالاترین سطح را ندارند و بنابراین بیشتر افراد را در ردههای پایین و برای اطاعت از اوامر خویش نگاه میداشت. در دوره سینان جانشین صباح، وی به دو تن از زیردستانش دستور داد که خود را بکشند و آنها خود را از دیوار به پایین پرتاب کردند که این واقعه در تاریخ ثبت شده است. افراد این گروه، نام این فرقه را الدعوه الجدیده مینامیدند. این فرقه با حمله هولاکوخان مغول به الموت و کشته شدن آخرین خورشاه، منحل شد.
اَساسین
اَساسین (ASSASSIN) نامی است که صلیبیون و اروپائیان قرون وسطایی به اسماعیلیان نزاری در دوران الموت، که گسترده حکمرانیشان، ایران و سوریه را به مرکزیت قلعه الموت شامل میشد، استفاده میشود. نام حشیشیه توسط صلیبیون از سوریه به اروپا منتقل شده و در شکلهای گوناگون ادبیات غربی جنگهای صلیبی، در متون عبری و یونانی به کار رفته است.
رهبران الموت
حسن صباح «پیر کوه»
کیا بزرگامید
محمد بن بزرگامید
حسن بن محمد
علاء محمد بن حسن
حسن سوم
رکنالدین خورشاه
بقایای قلعه الموت
بقایای قلعه الموت
حسن صباح که بود؟ چه شد؟
حسن صباح از ایرانیانی بود که در دوره سلجوقی قیام کرد و او از مخالفان سرسخت تسلط اعراب بر ایران بود او از مذهب اسماعیلیه پیروی کرد که باور انها این بود که بعد از امامت جعفر صادق پسرش اسماعیل باید به امامت میرسید
دژالموت که حسن صباح آن را به عنوان ستاد فرماندهی و پایگاه مرکزی خود برگزید.برصخرهای بلند.در کوهستانی قرار داشت که دست یافتن به آن بسیار مشکل بود دژ الموت بین راه قزوین و کرانه دریای خزر واقع بود.
حسن صباح پس از سفری که به مصر داشت به ایران بازگشت و فعالیت خود را اغاز کرد و از انجا که از دل سخن میگفت و کلامی اتشین و پرنفوذ هم داشت توانست طرفداران زیادی پیدا کند ذهنیت حسن صباح از بین بردن مخالفان و کشتن انها توسط یاران با وفای او که فدایی مطلق تلقی می شدند بود انها کسانی بودند که امتحانهای بسیاری از انها به عمل امده بود و از همه انها سربلند بیرون امده بودند.
پس از استحکام دژ اسلحه و آذوقه فراوان به قلعه بردند و برای مقابله با حمله و محاصره سپاه سلجوقی که دیر یا زود انجام می گرفت آماده شدند. در آن روزها فقط هفتاد تن در دژ اقامت داشتند. وقتی حکومت سلجوقی به محل اقامت حسن صباح پی برد دستور نابودی او را صادر کرد ولی قدرت حسن صباح را دست کم گرفت.
مکتب جسن صباح به حشاشیون معروف بود که به معنای دارو فروشان میباشد و از این لحاظ می باشد که یاران او به جمع آوری داروی گیاهی هم اشتغال داشتد. فداییان مطلق بسیاری از سران سلجوقی را کشتند نهضت انها نزدیک به صدو پنجاه سال ادامه داشت تا اینکه هلاکوخان این جنبش را خاموش کرد.
تصورات احمقانه مارکوپولو از اسماعیلیان
به گفته مارکوپولو به دستور رهبر حشاشین به گروهی از جوانان ماده مخدر میخوراندند و در حالت بیهوشی آنان را به باغی بسیار زیبا منتقل میکردند که در آن جویهای شیر و عسل جاری بود و دختران زیباروی در آن به دلبری مشغول بودند. پس از گذشت چندین روز از سکونت جوانان در این بهشت ساختگی دوباره به آنان داروی مخدر خورانده و به نزد رهبر گروه میبردند. در این هنگام رهبر از آنان میپرسید که: “کجا بودید؟” جوانان همگی پاسخ میدادند: “در بهشت!” سپس رهبر حشاشین به آنان میگفت که به خواست من بود که شما وارد بهشت شدید و اگر میخواهید دوباره به آنجا بروید باید آنچه را که من امر میکنم به جای آورید. در این هنگام جوانان برای ورود دوباره به بهشت حاضر به هر گونه جانفشانی برای رهبر خود بودند.
رد نظریه مارکوپولو
توصیف مارکوپولو که اساس اطلاعات اروپاییان هم در مورد اسماعیلیان بود، به دو دلیل اطلاعات نادرست و براساس ذهنیات است:
۱ــ محل استقرار اسماعیلیان در کوهستانهای صعبالعبور و تقریباً دسترسناپذیر بود و کسی از درون آنها خبر نداشت، الا کسانی که جزء این فرقه بودند. افراد دیگر فقط اقدامات اسماعیلیان را که همانا ترورهای قدرتمندان بود، میدیدند و لذا اطلاعات آنها براساس تخیلات بود. مارکوپولو از باغ بهشت و گلهای معطر و شراب و… در اینباره نام میبرد. تشکیلاتی که مارکوپولو نام میبرد، در قلعههای شام یا المو
حشاشین
حشیشیه یا حشاشین، نامی که مخالفان مسلمانِ اسماعیلیان نزاری بر آنان نهادند و سپس در زبانهای اروپایی به گونههای مختلفِ کلمه اساسین بدل شد.
پیروان حسن صباح حشاشین خوانده میشدند، زیرا در آن زمان حشیش به معنی دارو و حشاش به معنی دارو فروش و حشاشین جمع عربی حشاش میباشد. این گروه از پیروان مذهب اسماعیلیه در تشیع و از شاخه نزاریه بودند. در آخرین سطح (امامت)، فرد همه چیز را حتی تجربههای شخصی خویش را تنها در صورتی میپذیرد که عقل بر آن حکم دهد. حسن صباح عقیده داشت همهٔ افراد توانایی رسیدن به بالاترین سطح را ندارند و بنابراین بیشتر افراد را در ردههای پایین و برای اطاعت از اوامر خویش نگاه میداشت. در دوره سینان جانشین صباح، وی به دو تن از زیردستانش دستور داد که خود را بکشند و آنها خود را از دیوار به پایین پرتاب کردند که این واقعه در تاریخ ثبت شده است. افراد این گروه، نام این فرقه را الدعوه الجدیده مینامیدند. این فرقه با حمله هولاکوخان مغول به الموت و کشته شدن آخرین خورشاه، منحل شد.
اَساسین
اَساسین (ASSASSIN) نامی است که صلیبیون و اروپائیان قرون وسطایی به اسماعیلیان نزاری در دوران الموت، که گسترده حکمرانیشان، ایران و سوریه را به مرکزیت قلعه الموت شامل میشد، استفاده میشود. نام حشیشیه توسط صلیبیون از سوریه به اروپا منتقل شده و در شکلهای گوناگون ادبیات غربی جنگهای صلیبی، در متون عبری و یونانی به کار رفته است.
رهبران الموت
حسن صباح «پیر کوه»
کیا بزرگامید
محمد بن بزرگامید
حسن بن محمد
علاء محمد بن حسن
حسن سوم
رکنالدین خورشاه
بقایای قلعه الموت
بقایای قلعه الموت
حسن صباح که بود؟ چه شد؟
حسن صباح از ایرانیانی بود که در دوره سلجوقی قیام کرد و او از مخالفان سرسخت تسلط اعراب بر ایران بود او از مذهب اسماعیلیه پیروی کرد که باور انها این بود که بعد از امامت جعفر صادق پسرش اسماعیل باید به امامت میرسید
دژالموت که حسن صباح آن را به عنوان ستاد فرماندهی و پایگاه مرکزی خود برگزید.برصخرهای بلند.در کوهستانی قرار داشت که دست یافتن به آن بسیار مشکل بود دژ الموت بین راه قزوین و کرانه دریای خزر واقع بود.
حسن صباح پس از سفری که به مصر داشت به ایران بازگشت و فعالیت خود را اغاز کرد و از انجا که از دل سخن میگفت و کلامی اتشین و پرنفوذ هم داشت توانست طرفداران زیادی پیدا کند ذهنیت حسن صباح از بین بردن مخالفان و کشتن انها توسط یاران با وفای او که فدایی مطلق تلقی می شدند بود انها کسانی بودند که امتحانهای بسیاری از انها به عمل امده بود و از همه انها سربلند بیرون امده بودند.
پس از استحکام دژ اسلحه و آذوقه فراوان به قلعه بردند و برای مقابله با حمله و محاصره سپاه سلجوقی که دیر یا زود انجام می گرفت آماده شدند. در آن روزها فقط هفتاد تن در دژ اقامت داشتند. وقتی حکومت سلجوقی به محل اقامت حسن صباح پی برد دستور نابودی او را صادر کرد ولی قدرت حسن صباح را دست کم گرفت.
مکتب جسن صباح به حشاشیون معروف بود که به معنای دارو فروشان میباشد و از این لحاظ می باشد که یاران او به جمع آوری داروی گیاهی هم اشتغال داشتد. فداییان مطلق بسیاری از سران سلجوقی را کشتند نهضت انها نزدیک به صدو پنجاه سال ادامه داشت تا اینکه هلاکوخان این جنبش را خاموش کرد.
تصورات احمقانه مارکوپولو از اسماعیلیان
به گفته مارکوپولو به دستور رهبر حشاشین به گروهی از جوانان ماده مخدر میخوراندند و در حالت بیهوشی آنان را به باغی بسیار زیبا منتقل میکردند که در آن جویهای شیر و عسل جاری بود و دختران زیباروی در آن به دلبری مشغول بودند. پس از گذشت چندین روز از سکونت جوانان در این بهشت ساختگی دوباره به آنان داروی مخدر خورانده و به نزد رهبر گروه میبردند. در این هنگام رهبر از آنان میپرسید که: “کجا بودید؟” جوانان همگی پاسخ میدادند: “در بهشت!” سپس رهبر حشاشین به آنان میگفت که به خواست من بود که شما وارد بهشت شدید و اگر میخواهید دوباره به آنجا بروید باید آنچه را که من امر میکنم به جای آورید. در این هنگام جوانان برای ورود دوباره به بهشت حاضر به هر گونه جانفشانی برای رهبر خود بودند.
رد نظریه مارکوپولو
توصیف مارکوپولو که اساس اطلاعات اروپاییان هم در مورد اسماعیلیان بود، به دو دلیل اطلاعات نادرست و براساس ذهنیات است:
۱ــ محل استقرار اسماعیلیان در کوهستانهای صعبالعبور و تقریباً دسترسناپذیر بود و کسی از درون آنها خبر نداشت، الا کسانی که جزء این فرقه بودند. افراد دیگر فقط اقدامات اسماعیلیان را که همانا ترورهای قدرتمندان بود، میدیدند و لذا اطلاعات آنها براساس تخیلات بود. مارکوپولو از باغ بهشت و گلهای معطر و شراب و… در اینباره نام میبرد. تشکیلاتی که مارکوپولو نام میبرد، در قلعههای شام یا المو
۷.۱k
۲۹ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.