بسم الله. . .
بسم الله. . .
"ش" مثل ---> شیمیایی
به گمانم امثال من خوب میتوانند آخرین قدم را با تمام وجود درک کنند. . .
وقتی ، خس خس های شبانه ی سینه ی پدر سکوت مبهم شب را می شکند ، التیام بخش دقیقه های پر از التهاب. . .
نوایی است که عاشقانه های یک جانباز را به رخ میکشد...!
وقتی ، به این صدا گوش می سپاری. . .
نمیتوانی منکر نم اشکی شوی که نا خودآگاه به خودش اجازه بروز میدهد. . .
هر چقدر هم که انگشتانت را به هم بفشاری ، از فشاری که بر روح دخترانه ات تحمیل شده کاسته نمی شود. . .
این آهنگ ، همدم لحظه های پر از اضطراب دختر یک جانباز است. . .!
این هارا برایت میگویم و. . .
شاید ، پوزخندی بزنی و بگویی::
در عوض سهمیه داری دلارام. . .!!
بیا دوست من ! بیا!
به خدای دو عالم قسم تمام سهمیه های عالم را میدهم به تو !
در عوض تو ، تمام لحظه های تلخم را شاد کن. . .
خیره که میشوی در چشمانم شرم نکن ! بیا !
تمام سهمیه های عالم را میدهم به تو!!
در عوض درد های جانکاه پدرم را تسکینی باش. . .
در عوض کوله بار رنج هایم را بردارو بدوش بکش!
در عوض یک خط از چین و چروک های چهره بابای من بردار و کم کن !
من دختر یک جانباز شیمیایی جنگ هستم!
دختری که در همهمه ی هجوم اسپری های تنفسی و کپسول های اکسیژن خودش را در لابه لای دلنوشته هایش گم میکند. . .!
به این امید که شاید صدای سرفه ها نیز گم شود !!!
اگر مثل من باشی ، با تمام وجود درک میکنی برای آخرین نفس خواندن و نوشتن یعنی چه؟!!!
همیشه کابوس شب هایم همین آخرین نفس است. . .
شب خوابیدن با خوف نبودن پدر در صبح فردا می دانی یعنی چه؟؟!
به گمانم صبح آن روز آسمان خونین باشد یا نه !
شاید هم روشن تر از همیشه !!!!
در این روزها باید گاهی بگذری از تمام وجودت!!!
میدانی چه میگویم؟! گذشت !
""پدر""
تمام وجود یک دختر است(^_^)
و من ، چه سخت باید از تو عبور کنم!
راستی پدر. . .
این روز ها آهنگ نفس کشیدن دردانه ات هم نیز با نفس های تو یکسان شده آوازش!
گوش کن. . .
نفس که تنگ میشود. . .بریده بریده. . .روح از بدن ما. . . . . . .
ان لحظه لحظه ایست که فقط یک لبخند را طلب میکنم!!
لبخندی که خود رنج نامه ایست مفصل از تمام این سال هایم:)
بیم از دست دادنت این روزها ذره ذره وجودم را می سوزاند. . .
نفس هایم که مثل نفس کشیدنت بریده بریده میشود دنیا برایم زیباتر میشود !!!
آخر میدانی چرا؟!
عاشقانه ای که رقم میزنیم جذاب تر میشود بابا:)
این روزها. . .
خودم را لا به لای نوشته هایم گم میکنم و زیر آوار کلمات از عمق جانم اشک میریزم بر دل بی جان کاغذ. . .
شاید ، سرفه هایت گم شود در میان هجوم کپسول های اکسیژن و اسپری های تنفسی!
منکر نم اشکی که از گوشه چشمانم جاریست نمی شوم!!!
صدای سرفه هایت ذره ذره روحم را میخراشد. . .
این روزها صدای سرفه هایم را که میشنوی ،میگویی :
آرامه دلم ؟!
. . . . . . . .
من که میدانم چه سوالی پشت نگاه نگران ات موج میزند
اجازه پرسیدن نمیدهم و میان کلامت میگویم:
بابا؟؟!
میگویی جانم آرامه دلم؟!
و من در جواب ات با همان شیطنت کودکی هایم میگویم :
عاشقتم بابایی (^_^)
این لبخند را که بر لبت می آورم . . .همین را میگویم !! به تمام عالم نمیدهم اش. . .
من سهمیه نداشته ام و ندارم چون تمام رنج هایم را با یک سهمیه معامله نمیکنم. . .نمیشود که بشود!
فقط. . .
به سهم و رسم رفاقت پدرم و امثال او را دعا کن:)
کمی این دل سر دلتنگی دارد با من این روز ها. . .
میل سخنم با هیچ کس نیست...مرا ببخش
التماس دعا
***دلارام***
1392/12/2
"ش" مثل ---> شیمیایی
به گمانم امثال من خوب میتوانند آخرین قدم را با تمام وجود درک کنند. . .
وقتی ، خس خس های شبانه ی سینه ی پدر سکوت مبهم شب را می شکند ، التیام بخش دقیقه های پر از التهاب. . .
نوایی است که عاشقانه های یک جانباز را به رخ میکشد...!
وقتی ، به این صدا گوش می سپاری. . .
نمیتوانی منکر نم اشکی شوی که نا خودآگاه به خودش اجازه بروز میدهد. . .
هر چقدر هم که انگشتانت را به هم بفشاری ، از فشاری که بر روح دخترانه ات تحمیل شده کاسته نمی شود. . .
این آهنگ ، همدم لحظه های پر از اضطراب دختر یک جانباز است. . .!
این هارا برایت میگویم و. . .
شاید ، پوزخندی بزنی و بگویی::
در عوض سهمیه داری دلارام. . .!!
بیا دوست من ! بیا!
به خدای دو عالم قسم تمام سهمیه های عالم را میدهم به تو !
در عوض تو ، تمام لحظه های تلخم را شاد کن. . .
خیره که میشوی در چشمانم شرم نکن ! بیا !
تمام سهمیه های عالم را میدهم به تو!!
در عوض درد های جانکاه پدرم را تسکینی باش. . .
در عوض کوله بار رنج هایم را بردارو بدوش بکش!
در عوض یک خط از چین و چروک های چهره بابای من بردار و کم کن !
من دختر یک جانباز شیمیایی جنگ هستم!
دختری که در همهمه ی هجوم اسپری های تنفسی و کپسول های اکسیژن خودش را در لابه لای دلنوشته هایش گم میکند. . .!
به این امید که شاید صدای سرفه ها نیز گم شود !!!
اگر مثل من باشی ، با تمام وجود درک میکنی برای آخرین نفس خواندن و نوشتن یعنی چه؟!!!
همیشه کابوس شب هایم همین آخرین نفس است. . .
شب خوابیدن با خوف نبودن پدر در صبح فردا می دانی یعنی چه؟؟!
به گمانم صبح آن روز آسمان خونین باشد یا نه !
شاید هم روشن تر از همیشه !!!!
در این روزها باید گاهی بگذری از تمام وجودت!!!
میدانی چه میگویم؟! گذشت !
""پدر""
تمام وجود یک دختر است(^_^)
و من ، چه سخت باید از تو عبور کنم!
راستی پدر. . .
این روز ها آهنگ نفس کشیدن دردانه ات هم نیز با نفس های تو یکسان شده آوازش!
گوش کن. . .
نفس که تنگ میشود. . .بریده بریده. . .روح از بدن ما. . . . . . .
ان لحظه لحظه ایست که فقط یک لبخند را طلب میکنم!!
لبخندی که خود رنج نامه ایست مفصل از تمام این سال هایم:)
بیم از دست دادنت این روزها ذره ذره وجودم را می سوزاند. . .
نفس هایم که مثل نفس کشیدنت بریده بریده میشود دنیا برایم زیباتر میشود !!!
آخر میدانی چرا؟!
عاشقانه ای که رقم میزنیم جذاب تر میشود بابا:)
این روزها. . .
خودم را لا به لای نوشته هایم گم میکنم و زیر آوار کلمات از عمق جانم اشک میریزم بر دل بی جان کاغذ. . .
شاید ، سرفه هایت گم شود در میان هجوم کپسول های اکسیژن و اسپری های تنفسی!
منکر نم اشکی که از گوشه چشمانم جاریست نمی شوم!!!
صدای سرفه هایت ذره ذره روحم را میخراشد. . .
این روزها صدای سرفه هایم را که میشنوی ،میگویی :
آرامه دلم ؟!
. . . . . . . .
من که میدانم چه سوالی پشت نگاه نگران ات موج میزند
اجازه پرسیدن نمیدهم و میان کلامت میگویم:
بابا؟؟!
میگویی جانم آرامه دلم؟!
و من در جواب ات با همان شیطنت کودکی هایم میگویم :
عاشقتم بابایی (^_^)
این لبخند را که بر لبت می آورم . . .همین را میگویم !! به تمام عالم نمیدهم اش. . .
من سهمیه نداشته ام و ندارم چون تمام رنج هایم را با یک سهمیه معامله نمیکنم. . .نمیشود که بشود!
فقط. . .
به سهم و رسم رفاقت پدرم و امثال او را دعا کن:)
کمی این دل سر دلتنگی دارد با من این روز ها. . .
میل سخنم با هیچ کس نیست...مرا ببخش
التماس دعا
***دلارام***
1392/12/2
۳۱.۷k
۰۲ اسفند ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.