به یاد ندارم که مسیری را رفته باشم و هزار بار پشت سر را ن
به یاد ندارم که مسیری را رفته باشم و هزار بار پشت سر را نگاه نکرده باشم. همیشه تا خود مقصد، یک چشمم به عقب بوده است؛
همیشه وقت های رفتن، پاهایم به جلو برده اند مرا، اما چشم هایم، قلبم، مرا به جایی که از آن آمده ام، بازگردانده اند.
هستند آنانی که آنقدر دل دارند که نگاهشان را به عقب بازنگردانند، اما حتی همان ها هم باقی مسیر را به جایی که از آن آمده اند فکر می کنند.
راستش را بخواهی، هیچ کس هرگز به هیچ کجا نرسیده است، وقتی که این همه در مبدأ جا می مانیم.
همیشه وقت های رفتن، پاهایم به جلو برده اند مرا، اما چشم هایم، قلبم، مرا به جایی که از آن آمده ام، بازگردانده اند.
هستند آنانی که آنقدر دل دارند که نگاهشان را به عقب بازنگردانند، اما حتی همان ها هم باقی مسیر را به جایی که از آن آمده اند فکر می کنند.
راستش را بخواهی، هیچ کس هرگز به هیچ کجا نرسیده است، وقتی که این همه در مبدأ جا می مانیم.
۸۳۹
۳۰ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.