گاهی چادرم خاکی می شود
گاهی چادرم خاکی می شود
چادر مشکی ام از در و دیوار شهر خاکی می شود
از نگاه های طعنه آمیز خاکی می شود
از حرف های سیاه خاکی می شود
...
گاهی چادرم را خودم خاکی می کنم!
...
چادرم را می شویم تا غبار شهر را از رویش پاک کنم
تا سنگینی نگاه ها را پاک کنم
با من بزرگ شدی!
با لحظه های زندگیم همراه بودی
با من زیر باران ماندی و خیس شدی
با من قد کشیدی
تغییر کردی
با من زیر آفتاب گرمت شد
رنگ مشکی ات زیر نور آفتاب رنگ باخت تا رنگ از زندگی ام نبازد!
تو با من بزرگ شدی!
چادر مشکی ام از در و دیوار شهر خاکی می شود
از نگاه های طعنه آمیز خاکی می شود
از حرف های سیاه خاکی می شود
...
گاهی چادرم را خودم خاکی می کنم!
...
چادرم را می شویم تا غبار شهر را از رویش پاک کنم
تا سنگینی نگاه ها را پاک کنم
با من بزرگ شدی!
با لحظه های زندگیم همراه بودی
با من زیر باران ماندی و خیس شدی
با من قد کشیدی
تغییر کردی
با من زیر آفتاب گرمت شد
رنگ مشکی ات زیر نور آفتاب رنگ باخت تا رنگ از زندگی ام نبازد!
تو با من بزرگ شدی!
۲.۶k
۱۰ اسفند ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.