هنوز هم چنین پزشکانی پیدا می شوند
هنوز هم چنین پزشکانی پیدا می شوند
دکتر اسفندیار نوروزی:
امشب پیرمردی برای گرفتن ok قلب جهت جراحی پروستات به مطب مراجعه کرد.
قصد انجام اکوکاردیوگرافی داشتم که منشی امد و گفت بیمار میگه هزینه ی اکو رو ندارم.
گفتم مهم نیست ، بگو روی تخت دراز بکشه.
وقتی بر بالینش بر سر تخت اکو امدم دیدم شانه هایش می لرزد.
نگاه به صورتش انداختم. ارام زار زار می گریست.
علت را جویا شدم.
گفت ببخش دکتر که پول ندارم.
گفتم اصلا بهش فکر نکن. خدا از جای دیگه میرسونه.
دستورات لازم را برای جراح نوشتم و بیمار رفت تا داروهایش را از داروخانه بگیرد و بیاورد.
وقتی برگشت به منشی گفتم پول ویزیت را هم نگیرد.
پیرمرد قبل از اینکه از درب مطب خارج شود برگشت و به ناگاه دستانم را بوسید.
هنگام خارج شدن از مطب از پشت همچنان شانه هایش می لرزید.
در پایان کار مطب ، منشی قبل از اینکه برود گفت:
دکتر، ان پیرمرد زنگ زد و گفت به دکتر بگو فردا جراحی دارم.
اگر مردم تو را بخدا دکتر حلالم کند.
سر میز گزارش پاتولوژی پیرمرد جا مانده بود.
کانسر بدخیم پروستات.
http://www.dolatebahar.com/view/227429/
@dolatebaharchannel
دکتر اسفندیار نوروزی:
امشب پیرمردی برای گرفتن ok قلب جهت جراحی پروستات به مطب مراجعه کرد.
قصد انجام اکوکاردیوگرافی داشتم که منشی امد و گفت بیمار میگه هزینه ی اکو رو ندارم.
گفتم مهم نیست ، بگو روی تخت دراز بکشه.
وقتی بر بالینش بر سر تخت اکو امدم دیدم شانه هایش می لرزد.
نگاه به صورتش انداختم. ارام زار زار می گریست.
علت را جویا شدم.
گفت ببخش دکتر که پول ندارم.
گفتم اصلا بهش فکر نکن. خدا از جای دیگه میرسونه.
دستورات لازم را برای جراح نوشتم و بیمار رفت تا داروهایش را از داروخانه بگیرد و بیاورد.
وقتی برگشت به منشی گفتم پول ویزیت را هم نگیرد.
پیرمرد قبل از اینکه از درب مطب خارج شود برگشت و به ناگاه دستانم را بوسید.
هنگام خارج شدن از مطب از پشت همچنان شانه هایش می لرزید.
در پایان کار مطب ، منشی قبل از اینکه برود گفت:
دکتر، ان پیرمرد زنگ زد و گفت به دکتر بگو فردا جراحی دارم.
اگر مردم تو را بخدا دکتر حلالم کند.
سر میز گزارش پاتولوژی پیرمرد جا مانده بود.
کانسر بدخیم پروستات.
http://www.dolatebahar.com/view/227429/
@dolatebaharchannel
۱.۵k
۱۲ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.