هی قهوه بعدِ قهوه
هی قهوه بعدِ قهوه
اصرار بین اصرار
چیزی نمونده از ما
سیگار پشت سیگار
هی گریه بین گریه
هی کافه بعد کافه
مردی که از خیالت
شال نخی میبافه
اما یکی درونم
انگار گریه می کرد
هربار زخم میخورد
هربار گریه میکرد
تو پیش چشمهایم
دیوار میکشیدی
من درد می کشیدم
سیگار میکشیدی
از ذهن خسته میره
تصویر تو بزودی
ازدست رفته بودم
از دست رفته بودی
«دیروز» مثل آینه
وقتی که روبرومه
«فردا» ی بی تو بودن
«امروز» آرزومه
اصرار بین اصرار
چیزی نمونده از ما
سیگار پشت سیگار
هی گریه بین گریه
هی کافه بعد کافه
مردی که از خیالت
شال نخی میبافه
اما یکی درونم
انگار گریه می کرد
هربار زخم میخورد
هربار گریه میکرد
تو پیش چشمهایم
دیوار میکشیدی
من درد می کشیدم
سیگار میکشیدی
از ذهن خسته میره
تصویر تو بزودی
ازدست رفته بودم
از دست رفته بودی
«دیروز» مثل آینه
وقتی که روبرومه
«فردا» ی بی تو بودن
«امروز» آرزومه
۱.۶k
۱۳ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.