عاشقانه های پاک
عاشقانه های پاک
با چشم و دلی، ز مهر سرشار
پرسید
چگونه میسرایی
در چنبر عالم زمینی
یک باره چه میشوی هوایی؟
ناگه ز کدام زخمه گردد چنگ دلت از نوا، نوایی؟
جانت ز کدام جلوه یابد این نقش و نگار کبریایی؟
گر نیست لطیفه ی بهشتی
ور نیست ودیعه ی خدایی
با پردگیان عالم شعر دیدار چگونه مینمایی؟
پیغام چگونه میفرستی الهام چگونه میربایی؟
گفتم که ندانم و ندانم
این نیز که من کی ام؟ کجایی؟
وین کیست درون من، که نالد
من نایم اگر، کجاست نایی؟
فریاد مرا چگونه ریزد در قالب تنگ شش هجایی
تا در نگری جدایم از خویش
جان رقص کنان از این جدایی
سیمرغ خیال میکشد بال
مجذوب حلاوت رهایی
پوینده، تمام هستی من
هر ذره، به سوی روشنایی
هر صبح، رهاتر از پرستواین پیک دیار آشنایی
در دشت فلک به دانه چینی
در جوی سحر، به سینه سایی
از کلبه تنگ بینوایان
تا قصر بلند پادشایی
بر بام ستارهها برآیم
هر شام بدین شکسته پایی
تا بشکفد این جوانه شعر
چون تاج سپیده دم، طلایی
با این همه، در دل تو ای دوست
تا نیست امید رهگشایی
ماییم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی
#فریدون_مشیری
#عاشقانه_های_پاک #عاشقانه #عشق #فکرنو
با چشم و دلی، ز مهر سرشار
پرسید
چگونه میسرایی
در چنبر عالم زمینی
یک باره چه میشوی هوایی؟
ناگه ز کدام زخمه گردد چنگ دلت از نوا، نوایی؟
جانت ز کدام جلوه یابد این نقش و نگار کبریایی؟
گر نیست لطیفه ی بهشتی
ور نیست ودیعه ی خدایی
با پردگیان عالم شعر دیدار چگونه مینمایی؟
پیغام چگونه میفرستی الهام چگونه میربایی؟
گفتم که ندانم و ندانم
این نیز که من کی ام؟ کجایی؟
وین کیست درون من، که نالد
من نایم اگر، کجاست نایی؟
فریاد مرا چگونه ریزد در قالب تنگ شش هجایی
تا در نگری جدایم از خویش
جان رقص کنان از این جدایی
سیمرغ خیال میکشد بال
مجذوب حلاوت رهایی
پوینده، تمام هستی من
هر ذره، به سوی روشنایی
هر صبح، رهاتر از پرستواین پیک دیار آشنایی
در دشت فلک به دانه چینی
در جوی سحر، به سینه سایی
از کلبه تنگ بینوایان
تا قصر بلند پادشایی
بر بام ستارهها برآیم
هر شام بدین شکسته پایی
تا بشکفد این جوانه شعر
چون تاج سپیده دم، طلایی
با این همه، در دل تو ای دوست
تا نیست امید رهگشایی
ماییم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی
#فریدون_مشیری
#عاشقانه_های_پاک #عاشقانه #عشق #فکرنو
۲.۴k
۱۷ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.