تو ..
تو ..
ای محبوبه ی دل غمار
ای طلوع روشنایی دم فردا
نازل است برکت
د رپرتو تلاش و بی قراری تو
نترس
فردا
خالق است که جای پای او می گذاری و
می شود شروع نصر بی بهانه ی تو .
ای دوست !
گرچه بی بهانه از یادت
می شوم تهی ز هر اندوه
ولی
صدای تو اینجاست !
میان شعله های سرد خزان در این خلوت
صدای پای صبح می آید
چه خوش!!!
شاید
بهار سری کشد فردا
در آن سنگفرشی که تو
بر آن
می گذاری قدم از گام
دلت شاد و لبت خندان
که فردا
روز معاقشه ی توست
با بی کران الله ....
/ سعید
ای محبوبه ی دل غمار
ای طلوع روشنایی دم فردا
نازل است برکت
د رپرتو تلاش و بی قراری تو
نترس
فردا
خالق است که جای پای او می گذاری و
می شود شروع نصر بی بهانه ی تو .
ای دوست !
گرچه بی بهانه از یادت
می شوم تهی ز هر اندوه
ولی
صدای تو اینجاست !
میان شعله های سرد خزان در این خلوت
صدای پای صبح می آید
چه خوش!!!
شاید
بهار سری کشد فردا
در آن سنگفرشی که تو
بر آن
می گذاری قدم از گام
دلت شاد و لبت خندان
که فردا
روز معاقشه ی توست
با بی کران الله ....
/ سعید
۱.۹k
۱۹ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.