یکی از اساتیدمون میگفت:
یکی از اساتیدمون میگفت:
یه استاد داشتیم هر سری میومد سر کلاس به دختر خانمها تیکه میانداخت . . . ,
یه روز دخترا تصمیم گرفتند با اولین تیکه ای که انداخت از کلاس برن بیرون . . . ,
قضیه به گوش استاد رسید ,
جلسه بعد استاد کمی دیر اومد سر کلاس ,
و برای توجیه دیر آمدنش گفت:
از انقلاب داشتم میومدم، دیدم یه صف طولانی از دخترا تشکیل شده، رفتم جلو پرسیدم :چه خبره گفتند با کارت دانشجویی شوهر میدن . . !
دخترا پا شدند که برن بیرون، استاد گفت :
کجا میرید، وقتش تموم شد، تا ساعت 10 بود . . . !
یه استاد داشتیم هر سری میومد سر کلاس به دختر خانمها تیکه میانداخت . . . ,
یه روز دخترا تصمیم گرفتند با اولین تیکه ای که انداخت از کلاس برن بیرون . . . ,
قضیه به گوش استاد رسید ,
جلسه بعد استاد کمی دیر اومد سر کلاس ,
و برای توجیه دیر آمدنش گفت:
از انقلاب داشتم میومدم، دیدم یه صف طولانی از دخترا تشکیل شده، رفتم جلو پرسیدم :چه خبره گفتند با کارت دانشجویی شوهر میدن . . !
دخترا پا شدند که برن بیرون، استاد گفت :
کجا میرید، وقتش تموم شد، تا ساعت 10 بود . . . !
۳.۵k
۱۶ اسفند ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.