تو پارک داره راه میره با دوستاش...
تو پارک داره راه میره با دوستاش...
داره میخنده...خوشحاله...داره از عشقش تعریف میکنه...میگه اون همه چیز منه...
راه میره میگه میخنده...
پارک قشنگیه...درختارو نگاه میکنه...
شکوفه زدند:)
یهو...
چشمش میافتا به پایین یکی از درختا...
زیر همون شکوفه های قشنگ...
یه پسر قشنگ...یه دختر رو بغل کرده...
دستای گرم پسره...رو کمر دخترست :)
دستاش یخ میبندن...
چشاشو سریع میبنده..
برمیگرده...
دوستاش صداش میکنن..
نمیشنوه..
به سمت خروجیه پارک میدوه...
صدای کسایی که اسم دختره صدا میکنن توجه پسر و جلب میکنه...مخصوصا این که این اسم واسش آشناست...
دختره از رو جوب میپره...
صدای بوق ماشین...
برگشتن سر پسر...
افتادن دستای پسره از کمر دختره...
صدای برخورد...
صدای گریه ی دوستای دختره...
صدای دویدن پسره سمت خیابون...
صدای آمبولانس...
صدای گریه...
صدای مداح...
صدای زود رفتی های آشنایان...
صدای غلط کردم گفتن های پسر...
و صدایی که دیگع هیچ وقت هیچ کس نمیشنوه« صدای نفس کشیدن دختره»
داره میخنده...خوشحاله...داره از عشقش تعریف میکنه...میگه اون همه چیز منه...
راه میره میگه میخنده...
پارک قشنگیه...درختارو نگاه میکنه...
شکوفه زدند:)
یهو...
چشمش میافتا به پایین یکی از درختا...
زیر همون شکوفه های قشنگ...
یه پسر قشنگ...یه دختر رو بغل کرده...
دستای گرم پسره...رو کمر دخترست :)
دستاش یخ میبندن...
چشاشو سریع میبنده..
برمیگرده...
دوستاش صداش میکنن..
نمیشنوه..
به سمت خروجیه پارک میدوه...
صدای کسایی که اسم دختره صدا میکنن توجه پسر و جلب میکنه...مخصوصا این که این اسم واسش آشناست...
دختره از رو جوب میپره...
صدای بوق ماشین...
برگشتن سر پسر...
افتادن دستای پسره از کمر دختره...
صدای برخورد...
صدای گریه ی دوستای دختره...
صدای دویدن پسره سمت خیابون...
صدای آمبولانس...
صدای گریه...
صدای مداح...
صدای زود رفتی های آشنایان...
صدای غلط کردم گفتن های پسر...
و صدایی که دیگع هیچ وقت هیچ کس نمیشنوه« صدای نفس کشیدن دختره»
۱۵.۲k
۲۳ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.