سوال در برنامه سمت خدا مطرح شده تاریخشو یادم نیست
سوال در برنامه سمت خدا مطرح شده تاریخشو یادم نیست
و پاسخ از آیت الله قرائتی است
سوال- چرا بعضی مواقع رفتار دین داران ما را دلسرد می کند؟
پاسخ – روایت داریم : دین را از مردم نگیرید، از عقل و وحی بگیرید. بعضی ها پشت سر امام جماعت نماز نمی خوانند و می گویند که خط سیاسی ایشان با من فرق دارد، این فرد به نفس خودش توجه دارد زیرا عدالت امام ربطی به خط سیاسی ندارد. اگر امام به فردی رای بدهد که شما رای نمی دهید این کار عدالت امام را زیر سوال نمی برد. زیرا شما گناه کبیره ای از امام ندیده اید و می توانید پشت سر امام نماز بخوانید. ما مبنای عدالت را خودمان می دانیم که این اشتباه است. در حوزه و دانشگاه علم را چیز دیگری می دانند. در جوانی ما مباحثه ی المیزان داشتیم و به ما می گفتند که تفسیر، مباحثه ندارد، مباحثه ی علمی بکنید. آیا قرآن علم نیست ؟ این کج فهمی است که قرآن و نهج البلاغه را علم ندانیم. ما فکر می کنیم که هر چیزی را که می فهمیم علم است.
معنای علم چیست؟ روزی خدمت علامه طباطبایی رفتم و در مورد آیه قرآن که می فرماید عالم خوف و خشیت الهی دارد، سوال کردم. گفتم که من در اول طلبگی ،در هنگام نماز حال خوبی داشتم و گریه می کردم .الان سوادم زیاد شده است ولی سر نماز حواسم پرت است. پس این آیه قرآن چه معنایی دارد؟ علامه فرمود :معلوم است این چیزهایی که ما می خوانیم علم نیست، این اصطلاح علم است نه خود علم . اگر ما علم بخوانیم اشک مان زیاد می شود. حضرت علی(ع) می فرماید :میوه علم، عبودیت را زیاد می کند. پسر امام خمینی می گفتند که امام در اول اشک هایش را با دستمال کاغذی بعد با پارچه و بعد با حوله پاک می کرد یعنی هر چه به خدا نزدیکتر می شد تضرعش بیشتر می شد. مرحوم کوثری می گفت که وقتی من در حسینیه جماران روضه می خواندم ،امام می فرمود که در خانه هم برای من یک روضه بخوان. وقتی من در خانه برای امام روضه می خواندم، امام جور دیگری گریه می کرد. کسانی که به خدا وصل شدند اشک شان زیاد شده است ولی ما که وصل نشده ایم ،وقتی تعدادی اصطلاحات یاد می گیریم فکر می کنیم که دانشمند هستیم. وقتی شما لامپ را روشن می کنید در اثر نور لامپ ستاره ها را نمی بینید. نور لامپ جلوی نور ستاره های دیگر را می گیرد. اگر می خواهید نور ستاره ها را بهتر ببینید باید لامپ را خاموش کنید. گاهی علم، نور و گاهی حجاب است.
زمان شاه در شهری سخنرانی می کردم و چون روی تخته سیاه سخنرانی می کردم ،در آن شهر درخشیدم .جوانی در سخنرانی من حضور داشت و عده ای از آیت الله ها هم در جلسه بودند. جوان فریاد زد: حرفهایی که شما امشب به ما گفتید این آیت الله ها، عمری است که به ما نگفته بودند. من مانده بودم که چه جوابی بدهم. من تخته را پاک کردم و همزمان داشتم فکر می کردم که بین این جوان احساساتی و آیت الله ها چه بگویم. از خدا کمک خواستم ،گفتم: این صحبتی که جوان می کند مثل این است که فردی به لوستر بگوید که درود بر توشیشه ،برقی که تو به ما می دهی یک عمر است که آهن های سقف به ما نداده اند، زنده باد شیشه ( شیشه وصل به آهن است)من که این درس ها را به شما می دهم، پیش همین آیت الله ها درس خوانده ام. این آیت الله ها مثل آهن درون سقف هستند که مشخص نیست و شما من را می بینی که برق می دهم و بَه بَه می گویی. در قرآن داریم اگر کار خوبی کردی کار از خداست و اگر کار بدی کردی ، کار از خودت است. کره ی زمین هم دور خودش و هم دور خورشید می گردد، هر جا که نور دارد از خورشید است و هر جا که نور ندارد از خودش است.
از آقای بهشتی پرسیدم که شما به جوانان آلمان چه می گفتید؟ من می خواهم برای جوانان کاشان صحبت کنم. عده ای که در اتاق بودند خندیدند. من فکر کردم که صحبت من بیهوده بود. آیت الله بهشتی فرمود: خنده ی آقایان بیهوده بود. سوال ایشان به جا بود. نیازهای جوانان همه ی دنیا یکی است. شما در تبلیغ دو کار بکنید :خرافاتی که قاطی اسلام شده است را جدا کنید .(یکی از عواملی که انسان را از دین زده می کند خرافات است. خرافات مثل این است که مگسی در آب بیفتد و کسی این آب را نخورد با اینکه نیاز به آب دارد.) و عمل مسلمانان را از اسلام جدا کنید. یعنی اگر می گویید:دروغ بد است این حرف اسلام است و ممکن است که عده ای از مسلمانان دروع بگویند که این ربطی به اسلام ندارد. ممکن است که عده ای ادعای اسلام بکنند ولی هیچ یک از کارهایشان اسلامی نباشد. ما باید خط مان را از قرآن و اهل بیت بگیریم. محور قرآن است. پس عمل مسلمانان و خرافات با اسلام فرق دارد.
و پاسخ از آیت الله قرائتی است
سوال- چرا بعضی مواقع رفتار دین داران ما را دلسرد می کند؟
پاسخ – روایت داریم : دین را از مردم نگیرید، از عقل و وحی بگیرید. بعضی ها پشت سر امام جماعت نماز نمی خوانند و می گویند که خط سیاسی ایشان با من فرق دارد، این فرد به نفس خودش توجه دارد زیرا عدالت امام ربطی به خط سیاسی ندارد. اگر امام به فردی رای بدهد که شما رای نمی دهید این کار عدالت امام را زیر سوال نمی برد. زیرا شما گناه کبیره ای از امام ندیده اید و می توانید پشت سر امام نماز بخوانید. ما مبنای عدالت را خودمان می دانیم که این اشتباه است. در حوزه و دانشگاه علم را چیز دیگری می دانند. در جوانی ما مباحثه ی المیزان داشتیم و به ما می گفتند که تفسیر، مباحثه ندارد، مباحثه ی علمی بکنید. آیا قرآن علم نیست ؟ این کج فهمی است که قرآن و نهج البلاغه را علم ندانیم. ما فکر می کنیم که هر چیزی را که می فهمیم علم است.
معنای علم چیست؟ روزی خدمت علامه طباطبایی رفتم و در مورد آیه قرآن که می فرماید عالم خوف و خشیت الهی دارد، سوال کردم. گفتم که من در اول طلبگی ،در هنگام نماز حال خوبی داشتم و گریه می کردم .الان سوادم زیاد شده است ولی سر نماز حواسم پرت است. پس این آیه قرآن چه معنایی دارد؟ علامه فرمود :معلوم است این چیزهایی که ما می خوانیم علم نیست، این اصطلاح علم است نه خود علم . اگر ما علم بخوانیم اشک مان زیاد می شود. حضرت علی(ع) می فرماید :میوه علم، عبودیت را زیاد می کند. پسر امام خمینی می گفتند که امام در اول اشک هایش را با دستمال کاغذی بعد با پارچه و بعد با حوله پاک می کرد یعنی هر چه به خدا نزدیکتر می شد تضرعش بیشتر می شد. مرحوم کوثری می گفت که وقتی من در حسینیه جماران روضه می خواندم ،امام می فرمود که در خانه هم برای من یک روضه بخوان. وقتی من در خانه برای امام روضه می خواندم، امام جور دیگری گریه می کرد. کسانی که به خدا وصل شدند اشک شان زیاد شده است ولی ما که وصل نشده ایم ،وقتی تعدادی اصطلاحات یاد می گیریم فکر می کنیم که دانشمند هستیم. وقتی شما لامپ را روشن می کنید در اثر نور لامپ ستاره ها را نمی بینید. نور لامپ جلوی نور ستاره های دیگر را می گیرد. اگر می خواهید نور ستاره ها را بهتر ببینید باید لامپ را خاموش کنید. گاهی علم، نور و گاهی حجاب است.
زمان شاه در شهری سخنرانی می کردم و چون روی تخته سیاه سخنرانی می کردم ،در آن شهر درخشیدم .جوانی در سخنرانی من حضور داشت و عده ای از آیت الله ها هم در جلسه بودند. جوان فریاد زد: حرفهایی که شما امشب به ما گفتید این آیت الله ها، عمری است که به ما نگفته بودند. من مانده بودم که چه جوابی بدهم. من تخته را پاک کردم و همزمان داشتم فکر می کردم که بین این جوان احساساتی و آیت الله ها چه بگویم. از خدا کمک خواستم ،گفتم: این صحبتی که جوان می کند مثل این است که فردی به لوستر بگوید که درود بر توشیشه ،برقی که تو به ما می دهی یک عمر است که آهن های سقف به ما نداده اند، زنده باد شیشه ( شیشه وصل به آهن است)من که این درس ها را به شما می دهم، پیش همین آیت الله ها درس خوانده ام. این آیت الله ها مثل آهن درون سقف هستند که مشخص نیست و شما من را می بینی که برق می دهم و بَه بَه می گویی. در قرآن داریم اگر کار خوبی کردی کار از خداست و اگر کار بدی کردی ، کار از خودت است. کره ی زمین هم دور خودش و هم دور خورشید می گردد، هر جا که نور دارد از خورشید است و هر جا که نور ندارد از خودش است.
از آقای بهشتی پرسیدم که شما به جوانان آلمان چه می گفتید؟ من می خواهم برای جوانان کاشان صحبت کنم. عده ای که در اتاق بودند خندیدند. من فکر کردم که صحبت من بیهوده بود. آیت الله بهشتی فرمود: خنده ی آقایان بیهوده بود. سوال ایشان به جا بود. نیازهای جوانان همه ی دنیا یکی است. شما در تبلیغ دو کار بکنید :خرافاتی که قاطی اسلام شده است را جدا کنید .(یکی از عواملی که انسان را از دین زده می کند خرافات است. خرافات مثل این است که مگسی در آب بیفتد و کسی این آب را نخورد با اینکه نیاز به آب دارد.) و عمل مسلمانان را از اسلام جدا کنید. یعنی اگر می گویید:دروغ بد است این حرف اسلام است و ممکن است که عده ای از مسلمانان دروع بگویند که این ربطی به اسلام ندارد. ممکن است که عده ای ادعای اسلام بکنند ولی هیچ یک از کارهایشان اسلامی نباشد. ما باید خط مان را از قرآن و اهل بیت بگیریم. محور قرآن است. پس عمل مسلمانان و خرافات با اسلام فرق دارد.
۷.۲k
۲۳ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.