بنام او که همیشه حاضر است
بنام او که همیشه حاضر است
چقدر سخته از تو نوشتن
انگار حرف تو که به میان می آید قلم هم شرم میکند
فکر نمیکردم روزی نتوانم کسی را توصیف کنم
انگار من با تمام نوشته هایم در مقابل تو هیچیم
می دانم درک خواهی کرد و مرا سرزنش نمکینی
اما قلبم آرام نمی گیرد و مرا مصمم کرده تا از تو بنویسم
می خواهم از دل دریایی ات بنویسم که چقدر بزرگ است
و چه آسان تمام بدی های دیگران را می شوید و ردی به اسم کینه بر جا نمی گذارد.
نه بگذار از چشمانت بگویم که چقدر نافذ و زیباست
و سرلوحه ی زیبایی و پاکی است .
شاید باید از قلبت شروع میکردم که با تمام دردی که دارد
سنگ صبوری بی همتابود برای دیگران.
وای خدای من مهربانیت نباید فراموش شود که تو انقدر
مهربانی که نامهربانی نزد تو جایی ندارد.
دلم میخواست می بودی تا به همه نشانت میدادم من به فخر
فروشی عادت ندارم کاش بودی و به تو می بالیدم.
نفس کشیدن برایم سخت شده زنده بودنم تنها عادت است
زندگی کردن را از یاد برده ام روزها بیهود تر از انچه
که هست شده .شادید آخر نبودن ها و نخواستن های دنیا شدم.
صبر کن نازنین : شک نکن تو معلم بدی نبودی. نه تو بهترین استاد
زندگی من بودی ولی من شاگرد بدی بودم و هستم میدانم با
خواندن انچه از تو و خودم می نویسم تو را
آزرده میکنم اما سکوت نمی تواند دردی از من دوا کند.
سالها میگذرد از آن روزها و جز زخم زبان اطرافیان چیزی
برایم باقی نمانده . نگاهشان آنقدر سرد و بی روح شده که بند
بند وجودم را متلاشی میکند.
کاش بودی . کاش بودی .واین کاش ها هرگز تمامی ندارد
قلبم سخت و سنگی شده روحم پی آرامش است ودلم میخواهد
از عشق فاصله بگیرم .راستی تا یادم نرفته دیگر هیچ کسی را
به اندازه تو دوست ندارم .
غم سنگینی از نبودنت تو دلم جا کرده درد دوری از تو یک لحظه هم
مرا به حال خود نمیگذارد .
تنها به این دل خوشم که جای تو آنجا خوب است خیالم راحت است
که تو غم نمیبینی دلم خوش است که از این حیوانهای آدم نما به دوری .
مرا ببخش که نامه ای را که به اسم توصیف خوبی های تو شروع کردم
پر از شکوه های من از زندگی .دوست داشتن را با تو فهمیدم و عشق
را از تو به یادگار دارم محبت بهترین میراث باقی مانده از توست مهربان بودن
من تنها وصیت توست .همه این ها از تو پیش من تا بینهایت ماندنی است .
تو را به خدایمان میسپارم .میدانم او بهتر از من از تو مراقبت توست
چقدر سخته از تو نوشتن
انگار حرف تو که به میان می آید قلم هم شرم میکند
فکر نمیکردم روزی نتوانم کسی را توصیف کنم
انگار من با تمام نوشته هایم در مقابل تو هیچیم
می دانم درک خواهی کرد و مرا سرزنش نمکینی
اما قلبم آرام نمی گیرد و مرا مصمم کرده تا از تو بنویسم
می خواهم از دل دریایی ات بنویسم که چقدر بزرگ است
و چه آسان تمام بدی های دیگران را می شوید و ردی به اسم کینه بر جا نمی گذارد.
نه بگذار از چشمانت بگویم که چقدر نافذ و زیباست
و سرلوحه ی زیبایی و پاکی است .
شاید باید از قلبت شروع میکردم که با تمام دردی که دارد
سنگ صبوری بی همتابود برای دیگران.
وای خدای من مهربانیت نباید فراموش شود که تو انقدر
مهربانی که نامهربانی نزد تو جایی ندارد.
دلم میخواست می بودی تا به همه نشانت میدادم من به فخر
فروشی عادت ندارم کاش بودی و به تو می بالیدم.
نفس کشیدن برایم سخت شده زنده بودنم تنها عادت است
زندگی کردن را از یاد برده ام روزها بیهود تر از انچه
که هست شده .شادید آخر نبودن ها و نخواستن های دنیا شدم.
صبر کن نازنین : شک نکن تو معلم بدی نبودی. نه تو بهترین استاد
زندگی من بودی ولی من شاگرد بدی بودم و هستم میدانم با
خواندن انچه از تو و خودم می نویسم تو را
آزرده میکنم اما سکوت نمی تواند دردی از من دوا کند.
سالها میگذرد از آن روزها و جز زخم زبان اطرافیان چیزی
برایم باقی نمانده . نگاهشان آنقدر سرد و بی روح شده که بند
بند وجودم را متلاشی میکند.
کاش بودی . کاش بودی .واین کاش ها هرگز تمامی ندارد
قلبم سخت و سنگی شده روحم پی آرامش است ودلم میخواهد
از عشق فاصله بگیرم .راستی تا یادم نرفته دیگر هیچ کسی را
به اندازه تو دوست ندارم .
غم سنگینی از نبودنت تو دلم جا کرده درد دوری از تو یک لحظه هم
مرا به حال خود نمیگذارد .
تنها به این دل خوشم که جای تو آنجا خوب است خیالم راحت است
که تو غم نمیبینی دلم خوش است که از این حیوانهای آدم نما به دوری .
مرا ببخش که نامه ای را که به اسم توصیف خوبی های تو شروع کردم
پر از شکوه های من از زندگی .دوست داشتن را با تو فهمیدم و عشق
را از تو به یادگار دارم محبت بهترین میراث باقی مانده از توست مهربان بودن
من تنها وصیت توست .همه این ها از تو پیش من تا بینهایت ماندنی است .
تو را به خدایمان میسپارم .میدانم او بهتر از من از تو مراقبت توست
۲۴.۹k
۲۵ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.