بهانه ای برای ماندن ...
بهانه_ای_برای_ماندن ...
وقتی به قلبم، نگاه می کنم در آن روزهای آکنده از تنفر و کینه هیچگاه تصور نمی کردم این آیینه زنگاربسته دوباره بتواند شفاف شود. وقتی به عشقم، نگاه می کنم در آن لحظات پُرتَب و تاب می بینم که عشق نیز ریشه ای داشت به اندازه نفرت و من با نفرت عاشق شدم. سالها گذشت و از یک قطره عشق که ناخواسته و ندانسته چکید بر وجودم
مام زنگارِ قلبم زدوده شد بی آنکه خود باعث آن باشم. گاه تصور می کنی که از انتقام سبک می شوی اما چنین نیست، برای هیچ کس!
این تنها نیروی عشق است که می تواند چرک های نشسته بر دل را چنان بزداید که کینه تبدیل شود به عشق و از عشق، به یکی شدن...
این بود تنها دلیل و بهانة من برای بازآمدن، برای ماندن!
وقتی به قلبم، نگاه می کنم در آن روزهای آکنده از تنفر و کینه هیچگاه تصور نمی کردم این آیینه زنگاربسته دوباره بتواند شفاف شود. وقتی به عشقم، نگاه می کنم در آن لحظات پُرتَب و تاب می بینم که عشق نیز ریشه ای داشت به اندازه نفرت و من با نفرت عاشق شدم. سالها گذشت و از یک قطره عشق که ناخواسته و ندانسته چکید بر وجودم
مام زنگارِ قلبم زدوده شد بی آنکه خود باعث آن باشم. گاه تصور می کنی که از انتقام سبک می شوی اما چنین نیست، برای هیچ کس!
این تنها نیروی عشق است که می تواند چرک های نشسته بر دل را چنان بزداید که کینه تبدیل شود به عشق و از عشق، به یکی شدن...
این بود تنها دلیل و بهانة من برای بازآمدن، برای ماندن!
۱.۳k
۱۰ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.