گروه معارف رجانیوز- مصطفی امیری*: شناخت اندیشه غرب در باب
گروه معارف رجانیوز- مصطفی امیری*: شناخت اندیشه غرب در باب "مهدویت، آینده بشر و آخرالزمان"، به ما در تحلیل سیاست خارجی دولتهای غربی بویژه آمریکا در جهان و مخصوصا در خاورمیانه و جغرافیای ظهور، کمک بسزایی میکند.
به گزارش رجانیوز درک درست این موضوع، میتواند از رفتار و سیاست خارجی آمریکا، پرده بردارد و در نتیجه، چرایی بسیاری از مسائل و حوادث جهان، از جمله سیاستهای خاورمیانهای غرب را روشن کند و از حمایتهای بیدریغ آنها از رژیم صهیونیستی، و علت مخالف با انرژی هسته ای ایران، رمزگشایی نماید.
برخی از متفکران و اندیشمندان، در کتابهای خود از جمله کتاب مسیحیت صهیونیست و بنیادگرای آمریکا و کتاب مسیح یهودی و فرجام جهان به تفصیل زمینه شکلگیری و اهداف و برنامههای جنبش مسیحیت صهیونیست را به طور خاص در غرب، به ویژه در ایالات متحده آمریکا، بررسی کرده اند و ابعاد دینی و مذهبی این جنبش را برجسته نموده و مدعی اند که تحلیل قدیمی «حمایت استراتژیک غرب بویژه آمریکا از اسرائیل» و «تأثیر لابی یهودی» در تصمیمگیریها و حمایت از یهود در دنیای غرب، قانع کننده نیست و معتقدند این اتحاد و حمایت ابدی از رژیم اسرائیل، فراتر از یک پیمان سیاسی، نظامی، امنیتی یا اقتصادی میباشد و پیوند بین یهود صهیونیست و مسیحیت انجیلی، بیش از اینکه سیاسی باشد، خاستگاهی فرهنگی دارد که در دین و اعتقاد آنها به سرنوشت و آینده جهان نهفته است که این اعتقاد نیز بر مبنای الهیات آرماگدون و جنگ نهایی هسته ای در خاورمیانه استوار است.
هال لیندسی در کتاب خود، "در پیشگوییهای انجیل، جای آمریکا کجاست" که از پرفروشترین کتابهای سال 2001 میلادی آمریکا بود، نقش ایالات متحده آمریکا را در جنگ جهانی آرماگدون بررسی نموده است. نویسنده اثبات میکند که دولت آمریکا جنگ نهایی مقدس را رهبری خواهد کرد و مخالفان مسیح در سراسر جهان را که قبل از آغاز این جنگ، باعث ایجاد ترس و وحشت در جهان شدهاند، شکست خواهد داد و دولت انگلیس در این جنگ مقدس، همکار آمریکا خواهد بود. (صهیونیسم مسیحی و جهان اسلام، فصلنامه کتاب نقد، ش 32)
اما طنز روزگار این است که، چگونه امکان دارد داعیهداران یک حکومت سکولار، مدعی زمینهسازی برای ظهور مسیح شوند که نه یک سکولار، بلکه پیامبری الهی به شمار میآید و آنچه عملی خواهد نمود، حکم الهی است. به واقع، هیچ وجه تشابهی بین منتظران مسیح با خود مسیح وجود ندارد. مسیحی که پیامبر صلح و رحمت است، چگونه میتواند اعمال خشن و سرشار از بیرحمی آمریکا و اسرائیل را تأیید نماید. چه تشابهی بین حضرت مسیح و حاکمیت آمریکا و اسرائیل، وجود دارد؟ نیاز فطری بشر به منجی و حاکمیت عدل الهی، امروز به دست شیادان آمریکایی در لباس مذهب، که با قدرت، پیوندی گسست ناپذیر یافتهاند و مثلث زر و زور و تزویر را دیگربار شکل دادهاند، بهسوی هدفهای خاص سیاسی جهت داده میشود و از درون آن "آپوکالیپس" و "آرماگدون هستهای" زاده میشود و "پرستش اسرائیل" و حمله به مسلمانان و اشغال سرزمینها و غارت ثروت ملتها و تسخیر جهان، درمیآید.
بنابراین رفتار خارجی دولت آمریکا، غالباً تحت تأثیر، انگیزههای ایدئولوژیک و اعتقادی و ریشه در "الهیات آرماگدون هستهای" دارد. با توجه به نفوذ اندیشههای بنیادگرایی و صهیونیسم مسیحی بر هیئت حاکمه آمریکا، نمیتوان سیاست خارجی آمریکا بهویژه سیاست خاورمیانهای آن را در چارچوبی غیر از دیدگاه اعتقادی، تحلیل نمود.
طرح سئوال؛ چرایی حمایت ابدی آمریکا از اسرائیل
اسرائیل کیست و چیست که همه دنیا، باید برای آن هزینه کند؟ آیا فقط دلیل سیاسی دارد و یا پشتوانه دینی؟ چرایی حمایت ابدی و همیشگی دنیای غرب و آمریکا از رژیم اسرائیل، چیست؟ مبانی نظری سیاست خارجی دولت آمریکا کدام است؟
درک درست این موضوع، میتواند از رفتار و سیاست خارجی آمریکا، پرده بردارد و در نتیجه، چرایی بسیاری از مسائل و حوادث جهان، از جمله سیاستهای خاورمیانهای غرب را روشن کند و از حمایتهای بیدریغ آنها از رژیم صهیونیستی، و علت مخالف با انرژی هسته ای ایران، رمزگشایی نماید.
دیدگاه اول: تحلیل سنتی
در برابر این سؤال، دو نوع پاسخ وجود دارد: یکی، پاسخ سنتی که همواره گفته شده و تکرار میشود و خلاصهاش، آن است که غرب، پس از ظهور کمونیسم و توسعهطلبیهای اتحاد جماهیر شوروی، برای تثبیت موقعیت و گسترش حوزه نفوذ خود در خاورمیانه و کنترل ملتها و دولتهای مسلمان و دستاندازی بر ثروت و دارایی آنان، به بهانه دفاع از قوم یهود که گفته میشود در جنگ جهانی دوم از سوی نازیها مورد ستم واقع شده بودند، با یک طرح استعماری و با استفاده از غفلت مسلمانان و در اوج اختلاف و درگیریهای درون جامعه عرب، فلسطین را تصاحب نمود و آن را پا
به گزارش رجانیوز درک درست این موضوع، میتواند از رفتار و سیاست خارجی آمریکا، پرده بردارد و در نتیجه، چرایی بسیاری از مسائل و حوادث جهان، از جمله سیاستهای خاورمیانهای غرب را روشن کند و از حمایتهای بیدریغ آنها از رژیم صهیونیستی، و علت مخالف با انرژی هسته ای ایران، رمزگشایی نماید.
برخی از متفکران و اندیشمندان، در کتابهای خود از جمله کتاب مسیحیت صهیونیست و بنیادگرای آمریکا و کتاب مسیح یهودی و فرجام جهان به تفصیل زمینه شکلگیری و اهداف و برنامههای جنبش مسیحیت صهیونیست را به طور خاص در غرب، به ویژه در ایالات متحده آمریکا، بررسی کرده اند و ابعاد دینی و مذهبی این جنبش را برجسته نموده و مدعی اند که تحلیل قدیمی «حمایت استراتژیک غرب بویژه آمریکا از اسرائیل» و «تأثیر لابی یهودی» در تصمیمگیریها و حمایت از یهود در دنیای غرب، قانع کننده نیست و معتقدند این اتحاد و حمایت ابدی از رژیم اسرائیل، فراتر از یک پیمان سیاسی، نظامی، امنیتی یا اقتصادی میباشد و پیوند بین یهود صهیونیست و مسیحیت انجیلی، بیش از اینکه سیاسی باشد، خاستگاهی فرهنگی دارد که در دین و اعتقاد آنها به سرنوشت و آینده جهان نهفته است که این اعتقاد نیز بر مبنای الهیات آرماگدون و جنگ نهایی هسته ای در خاورمیانه استوار است.
هال لیندسی در کتاب خود، "در پیشگوییهای انجیل، جای آمریکا کجاست" که از پرفروشترین کتابهای سال 2001 میلادی آمریکا بود، نقش ایالات متحده آمریکا را در جنگ جهانی آرماگدون بررسی نموده است. نویسنده اثبات میکند که دولت آمریکا جنگ نهایی مقدس را رهبری خواهد کرد و مخالفان مسیح در سراسر جهان را که قبل از آغاز این جنگ، باعث ایجاد ترس و وحشت در جهان شدهاند، شکست خواهد داد و دولت انگلیس در این جنگ مقدس، همکار آمریکا خواهد بود. (صهیونیسم مسیحی و جهان اسلام، فصلنامه کتاب نقد، ش 32)
اما طنز روزگار این است که، چگونه امکان دارد داعیهداران یک حکومت سکولار، مدعی زمینهسازی برای ظهور مسیح شوند که نه یک سکولار، بلکه پیامبری الهی به شمار میآید و آنچه عملی خواهد نمود، حکم الهی است. به واقع، هیچ وجه تشابهی بین منتظران مسیح با خود مسیح وجود ندارد. مسیحی که پیامبر صلح و رحمت است، چگونه میتواند اعمال خشن و سرشار از بیرحمی آمریکا و اسرائیل را تأیید نماید. چه تشابهی بین حضرت مسیح و حاکمیت آمریکا و اسرائیل، وجود دارد؟ نیاز فطری بشر به منجی و حاکمیت عدل الهی، امروز به دست شیادان آمریکایی در لباس مذهب، که با قدرت، پیوندی گسست ناپذیر یافتهاند و مثلث زر و زور و تزویر را دیگربار شکل دادهاند، بهسوی هدفهای خاص سیاسی جهت داده میشود و از درون آن "آپوکالیپس" و "آرماگدون هستهای" زاده میشود و "پرستش اسرائیل" و حمله به مسلمانان و اشغال سرزمینها و غارت ثروت ملتها و تسخیر جهان، درمیآید.
بنابراین رفتار خارجی دولت آمریکا، غالباً تحت تأثیر، انگیزههای ایدئولوژیک و اعتقادی و ریشه در "الهیات آرماگدون هستهای" دارد. با توجه به نفوذ اندیشههای بنیادگرایی و صهیونیسم مسیحی بر هیئت حاکمه آمریکا، نمیتوان سیاست خارجی آمریکا بهویژه سیاست خاورمیانهای آن را در چارچوبی غیر از دیدگاه اعتقادی، تحلیل نمود.
طرح سئوال؛ چرایی حمایت ابدی آمریکا از اسرائیل
اسرائیل کیست و چیست که همه دنیا، باید برای آن هزینه کند؟ آیا فقط دلیل سیاسی دارد و یا پشتوانه دینی؟ چرایی حمایت ابدی و همیشگی دنیای غرب و آمریکا از رژیم اسرائیل، چیست؟ مبانی نظری سیاست خارجی دولت آمریکا کدام است؟
درک درست این موضوع، میتواند از رفتار و سیاست خارجی آمریکا، پرده بردارد و در نتیجه، چرایی بسیاری از مسائل و حوادث جهان، از جمله سیاستهای خاورمیانهای غرب را روشن کند و از حمایتهای بیدریغ آنها از رژیم صهیونیستی، و علت مخالف با انرژی هسته ای ایران، رمزگشایی نماید.
دیدگاه اول: تحلیل سنتی
در برابر این سؤال، دو نوع پاسخ وجود دارد: یکی، پاسخ سنتی که همواره گفته شده و تکرار میشود و خلاصهاش، آن است که غرب، پس از ظهور کمونیسم و توسعهطلبیهای اتحاد جماهیر شوروی، برای تثبیت موقعیت و گسترش حوزه نفوذ خود در خاورمیانه و کنترل ملتها و دولتهای مسلمان و دستاندازی بر ثروت و دارایی آنان، به بهانه دفاع از قوم یهود که گفته میشود در جنگ جهانی دوم از سوی نازیها مورد ستم واقع شده بودند، با یک طرح استعماری و با استفاده از غفلت مسلمانان و در اوج اختلاف و درگیریهای درون جامعه عرب، فلسطین را تصاحب نمود و آن را پا
۱۰۳.۶k
۲۲ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.