هر چیز بجز اسمت از حافظه ام تُف شد
هر چیز بجز اسمت از حافظه ام تُف شد
تا حال مرا دیدند سیگار تعارف شد...
گیجی نخِ اول خون سرفه ی آخر شد
خودکار غزل رو کرد لب زهر مکرر شد
گیجی نخِ دوم بستر به زبان آمد
هر بالش هرجایی یک دسته کبوتر شد
گیجی نخِ سوم... دل شور بَرَش می داشت
کوتاهی هر سیگار با عُمر برابر شد
گیجی نخ بعدی در آیینه چین افتاد
روحی که کنارم بود هذیان مصَّور شد
در ثانیه ای مجبور نبض از تَک و تا افتاد
این گونه مقدر بود این گونه مقرر شد
ما، حاصل من با توست قانون ضمیر این است
دنیای شکستن هاست ما جمع مکسر شد
سیگار پس از سیگار، کبریت پس از کبریت
روح از ریه ام دل کَند در متن شناور شد
فرقی که نخواهد کرد در مُردن من
تنها با آن گره ی ابرو مُردن علنی تر شد
#بـآرُونـَکـ
تا حال مرا دیدند سیگار تعارف شد...
گیجی نخِ اول خون سرفه ی آخر شد
خودکار غزل رو کرد لب زهر مکرر شد
گیجی نخِ دوم بستر به زبان آمد
هر بالش هرجایی یک دسته کبوتر شد
گیجی نخِ سوم... دل شور بَرَش می داشت
کوتاهی هر سیگار با عُمر برابر شد
گیجی نخ بعدی در آیینه چین افتاد
روحی که کنارم بود هذیان مصَّور شد
در ثانیه ای مجبور نبض از تَک و تا افتاد
این گونه مقدر بود این گونه مقرر شد
ما، حاصل من با توست قانون ضمیر این است
دنیای شکستن هاست ما جمع مکسر شد
سیگار پس از سیگار، کبریت پس از کبریت
روح از ریه ام دل کَند در متن شناور شد
فرقی که نخواهد کرد در مُردن من
تنها با آن گره ی ابرو مُردن علنی تر شد
#بـآرُونـَکـ
۱.۴k
۳۰ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.