به تو دست می سایم و جهان را در می یابم
به تو دست می سایم و جهان را در می یابم
به تو می اندیشم
و زمان را لمس می کنم
معلق و بی انتها
عریان.
می وزم، می بارم، می تابم
آسمان ام
ستارگان و زمین
و گندم عطر آگینی که دانه می بندد
رقصان
در جان سبز خویش.
از تو عبور می کنم
چنان که تندری از شب
می درخشم
و فرو می ریزم.
احمدشاملو
به تو می اندیشم
و زمان را لمس می کنم
معلق و بی انتها
عریان.
می وزم، می بارم، می تابم
آسمان ام
ستارگان و زمین
و گندم عطر آگینی که دانه می بندد
رقصان
در جان سبز خویش.
از تو عبور می کنم
چنان که تندری از شب
می درخشم
و فرو می ریزم.
احمدشاملو
۱.۷k
۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.