بیا بیدار و بی تابم، دلم آغوش میخواهد
بیا بیدار و بی تابم، دلم آغوش میخواهد
مرا محصور کن در خود، تنم تن پوش میخواهد
ببین دستان سردم را، بپرس احوال قلبم را
ببوس امشب لبانم را، که او هم نوش میخواهد
نگاهی کن به چشمانم، بکش دستی به موهایم
فدای شانه های تو، سر من دوش میخواهد
دلت را با دل تنگم؛ یکی کن مهربان من
که حسرت های دیرینه کمی پاپوش میخواهد
اگر پرحرف و پر دردم، غم عشق تو سنگین است
نگو ای نازنین این زن، فقط یک گوش میخواهد
من از ابراز احساسم، نباید دست بردارم
اگر چه چشم ظاهربین، مرا خاموش میخواهد....
مرا محصور کن در خود، تنم تن پوش میخواهد
ببین دستان سردم را، بپرس احوال قلبم را
ببوس امشب لبانم را، که او هم نوش میخواهد
نگاهی کن به چشمانم، بکش دستی به موهایم
فدای شانه های تو، سر من دوش میخواهد
دلت را با دل تنگم؛ یکی کن مهربان من
که حسرت های دیرینه کمی پاپوش میخواهد
اگر پرحرف و پر دردم، غم عشق تو سنگین است
نگو ای نازنین این زن، فقط یک گوش میخواهد
من از ابراز احساسم، نباید دست بردارم
اگر چه چشم ظاهربین، مرا خاموش میخواهد....
۲.۵k
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.