دست های کوچکش..
دست های کوچکش..
به زور به شیشه ی ماشین شاسی بلند حاجی میرسید التماس میکند:آقا آقا؟؟ ``دعا`` میخری؟؟
و حاجی بی اعتنا تسبیح دانه درشتش را میچرخاند و برای فرج آقا ``دعا`` میکند..
به زور به شیشه ی ماشین شاسی بلند حاجی میرسید التماس میکند:آقا آقا؟؟ ``دعا`` میخری؟؟
و حاجی بی اعتنا تسبیح دانه درشتش را میچرخاند و برای فرج آقا ``دعا`` میکند..
۱.۳k
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.