روزی آمدی که تمام آدم ها یک بار برای همیشه
روزی آمدی که تمام آدم ها یک بار برای همیشه
از چشمانم افتاده بودند ؛
مثل یک پیامبر در دل جهالت ها
مثل یک معجزه میان اندوهی پیر شده
مثل یک باران بهاری که سرزده از راه می رسد
شیرین بودی...
برای دخترکی تنها , که لا به لای تمام نداشتن هایش ؛ یک جا تمام نبض زندگی اش عطر بودن گرفت...
من ؛
این من همیشه عاشق
در میان تمام روزمرگی هایش
وقتی در تخت خواب با خیالت این و پهلو و آن پهلو می شود
بعد از یک روز خسته کننده
در انتهای یک سکوت جان فرسا
برایش همین جمله ی کوتاه دوستت دارم از زبان تو کافیست
تا یک عمر بدون هیچ تکیه گاهی
فقط با دستانت
به جنگ تمام این دنیا برود
آهسته می گویم دوستت دارم
عشق من .....
از چشمانم افتاده بودند ؛
مثل یک پیامبر در دل جهالت ها
مثل یک معجزه میان اندوهی پیر شده
مثل یک باران بهاری که سرزده از راه می رسد
شیرین بودی...
برای دخترکی تنها , که لا به لای تمام نداشتن هایش ؛ یک جا تمام نبض زندگی اش عطر بودن گرفت...
من ؛
این من همیشه عاشق
در میان تمام روزمرگی هایش
وقتی در تخت خواب با خیالت این و پهلو و آن پهلو می شود
بعد از یک روز خسته کننده
در انتهای یک سکوت جان فرسا
برایش همین جمله ی کوتاه دوستت دارم از زبان تو کافیست
تا یک عمر بدون هیچ تکیه گاهی
فقط با دستانت
به جنگ تمام این دنیا برود
آهسته می گویم دوستت دارم
عشق من .....
۱.۲k
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.