ای خدا دلم میگره از خودم ای خدا تو میدانی من اه دلم از چی
ای خدا دلم میگره از خودم ای خدا تو میدانی من اه دلم از چیست خدایا گفتی بنده یادم کن هیچوقت فکر نکن تنهای خدایا میدانم دارم ناشکری میکنم دستم بگیر رویم را از وجودت درخشان کن خدایا من چه کنم با قلبم تیر میکشد با اشکها چشمهای ک مدام سرازیر میشود بی آنکه در راه تو بدم من بنده رو سیاه باز دل بر باد دادم
ای جان جانانم ای پروردگارم دریاب در این گرد جهان بی تو من هیچ نقش و نگاری ندارم ای خالق عاشق برایم بخوان مرا ب سوی تو قدم بردارم و حال دگرگونی دارم نمیدونم چرا اینجوری میشوم هستی ام رو ب یکباره از دست میدهم در گروه بندگانت بی شک میدانی چقدر در خودم اسیر شدم
ای جان جانانم ای پروردگارم دریاب در این گرد جهان بی تو من هیچ نقش و نگاری ندارم ای خالق عاشق برایم بخوان مرا ب سوی تو قدم بردارم و حال دگرگونی دارم نمیدونم چرا اینجوری میشوم هستی ام رو ب یکباره از دست میدهم در گروه بندگانت بی شک میدانی چقدر در خودم اسیر شدم
۹.۰k
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.