حضرت ابوالفضل العباس نخستین فرزند از ازدواج حضرت امیر الم
حضرت ابوالفضل العباس نخستین فرزند از ازدواج حضرت امیر المؤمنین علی(علیه السلام) و ام البنین بود ایشان در روز چهارم شعبان سال 26 هجری در مدینه چشم به جهان گشودند.
ماجرای ازدواج علی(علیه السلام) با ام البنین
قضیه ازدوادج مادر مکرمه اش ام البنین با حضرت علی(علیه السلام) بدین گونه بود که پس از شهادت حضرت زهرا(علیها السلام) علی(علیه السلام) برادرش عقیل که در علم نسب شناسی آگاهی کامل داشت و قبایل و خصلت های اخلاقی و روحی انها آشنا بود را به حضور طلبید و از وی خواست که برای آن حضرت همسری شایسته و از قبیله ای که اجدادش از شجاعان و دلیر مردان باشند پیدا کند تا ثمره ازدواجشان فرزندانی شجاع و رشید باشند پس از مدتی عقیل زنی از طایفه بنی کلاب را به حضرت معرفی کرد که دارای آن ویژگی ها بود نامش فاطمه دختر حزام بن خالد بود و نیاکانش همه از دلیرمردان بودند. حضرت با وی ازدواج نمود و او نیز وظیفه مادری و سر پرستی برای فرزندان حضرت زهرا(علیها السلام) را به عهده گرفت و آنان را چون فرزندان خود بلکه بیشتر از فرزندانش دوست می داشت گویند وقتی وی را فاطمه صدا می زدند وی گفت مرا فاطمه صدا نکنید زیرا فرزندان با شنیدن نام فاطمه به یاد غم های مادرشان می افتند و ناراحت می شوند بلکه مرا خادم خود بنامید. و حضرت علی(علیه السلام) ولی را ام البنین یعنی مادر پسران نامید و به این نام شهرت یافت.
تولد حضرت عباس
حضرت ابوالفضل نخستین فرزند از چنین بانوی با معرفت و حق شناسی بود تولد وی، خانه علی(علیه السلام) و دل مولا را غرق نور و سرور ساخت وقتی که به دنیا آمد حضرت علی(علیه السلام) در گوش او اذان و اقامه گفت نام خدا و رسول خدا را بر گوش وی خواند و نام او را عباس قرار داد.
با آن که این نوزاد بسیار خوش منظر و زیبا بود به طوری که وی را قمر بنی هاشم نامیده اند و به ماه شب چهارده تشبیه نموده اند و حضرت وی را به نام عباس نام نهاد و آن به این علت بود که عباس هم به معنای شیر شرزه و خشمگین است و هم به معنای عبوس و چهره گرفته زیرا که ایشان نسبت به ظالمان چهره ای خشمگین داشتند.
در روز هفتم تولدش گوسفندی را به عنوان عقیقه ذبح کردند و گوشت آن را به فقرا صدقه دادند.
با آن که هنگام تولد پدر خوشحالی می کند، حضرت گاهی قنداقه عباس خردسال را در آغوش می گرفت و آستین دست های کوچک او را بالا می زد و بر بازوان او بوسه می زد و اشک می ریخت حضرت در پاسخ ام البنین نسبت به این کار فرمود این دست ها برای کمک و یاری به برادرش حسین قطع خواهد شد.
حضرت عباس در خانه علی(علیه السلام) و در دامان مادر با ایمان وفادارش و در کنار امام حسین رشد کرد و درس های بزرگ انسانیت صداقت و اخلاق را فرا گرفت تربیت خاص امام علی(علیه السلام) بی شک در شکل دادن به شخصیت فکری و روحی این نوجوان سهم عمده ای داشت روزی حضرت علی(علیه السلام) عباس خردسال خود را نشاده بود و حضرت زینب(علیها السلام) هم حضور داشت امام به این کودک عزیز گفت به بگو یک عباس گفت یک فرمود بگو دو عباس خودداری کرد و گفت شرم دارم با زبانی که خدا را به یگانگی خوانده ام دو بگویم حضرت از معرفت این فرزند خوشحال شد و پیشانی عباس را بوسید.
شجاعت و شهامت عباس
دلاوری های این نوجوان از زمان پدر بزرگوارش در جنگ های آن حضرت با مخالفین نمودار بود که برخی جلوه هایی از شجاعت این نوجوان را در جنگ صفین در تاریخ ثبت کرده اند. گویند: در یکی از روزهای نبرد صفین نوجوانی از سپاه علی(علیه السلام) بیرون امد که نقاب بر چهره داشت و از حرکات او نشانه های شجاعت، هیبت و قدرت هویدا بود از سپاه شام کسی جرأت نکرد به میدان بیاید معاویه یکی از مردان سپاه خود به نام ابی شقاء که دلاوری نام آور بود را گفت به جنگ این جوان برو وی گفت ای امیر شأن بالاتر از آن است که جنگ وی بروم بلکه من هفت پسر دارم و یکی از آنها را می فرستم تا او را از پای درآورد وی یکی از پسرانش را فرستاد که از پای درآمد پسر بعدی اش را فرستاد که او هم به سرنوشت برادر قبل دچار شد تا این که هر هفت پسر در نبرد با او کشته شدند و در این هنگام پدر خود به میدان کارزار آمد و پس از رد و بدل شدن ضرباتی چند ابن شعثاء نیز بمانند فرزندانش به هلاکت رسید که این موجب تعجب حاضران شد حضرت علی(علیه السلام) وی را فرا خواند و نقاب از چهره اش برداشت و پیشانی اش را بوسید و در این هنگام همگان دیدند که این نوچوان عباس بن علی قمر بنی هاشم است.
و همچنین نقل کرده اند در جنگ صفین هنگامی که سپاه معاویه بر آب مسلط بودند و سپاه اسلام در تشنگی به سر می برد جمعی را در رکاب امام حسین(علیه السلام) فرستاد که شریعه فرات را از سپاه دشمن پس بگیرند که در این جمع که موفق به باز کردن راه آب برای سپاه اسلام شده بودند حضرت عباس نیز حضور داشت.
پس از مرگ
ماجرای ازدواج علی(علیه السلام) با ام البنین
قضیه ازدوادج مادر مکرمه اش ام البنین با حضرت علی(علیه السلام) بدین گونه بود که پس از شهادت حضرت زهرا(علیها السلام) علی(علیه السلام) برادرش عقیل که در علم نسب شناسی آگاهی کامل داشت و قبایل و خصلت های اخلاقی و روحی انها آشنا بود را به حضور طلبید و از وی خواست که برای آن حضرت همسری شایسته و از قبیله ای که اجدادش از شجاعان و دلیر مردان باشند پیدا کند تا ثمره ازدواجشان فرزندانی شجاع و رشید باشند پس از مدتی عقیل زنی از طایفه بنی کلاب را به حضرت معرفی کرد که دارای آن ویژگی ها بود نامش فاطمه دختر حزام بن خالد بود و نیاکانش همه از دلیرمردان بودند. حضرت با وی ازدواج نمود و او نیز وظیفه مادری و سر پرستی برای فرزندان حضرت زهرا(علیها السلام) را به عهده گرفت و آنان را چون فرزندان خود بلکه بیشتر از فرزندانش دوست می داشت گویند وقتی وی را فاطمه صدا می زدند وی گفت مرا فاطمه صدا نکنید زیرا فرزندان با شنیدن نام فاطمه به یاد غم های مادرشان می افتند و ناراحت می شوند بلکه مرا خادم خود بنامید. و حضرت علی(علیه السلام) ولی را ام البنین یعنی مادر پسران نامید و به این نام شهرت یافت.
تولد حضرت عباس
حضرت ابوالفضل نخستین فرزند از چنین بانوی با معرفت و حق شناسی بود تولد وی، خانه علی(علیه السلام) و دل مولا را غرق نور و سرور ساخت وقتی که به دنیا آمد حضرت علی(علیه السلام) در گوش او اذان و اقامه گفت نام خدا و رسول خدا را بر گوش وی خواند و نام او را عباس قرار داد.
با آن که این نوزاد بسیار خوش منظر و زیبا بود به طوری که وی را قمر بنی هاشم نامیده اند و به ماه شب چهارده تشبیه نموده اند و حضرت وی را به نام عباس نام نهاد و آن به این علت بود که عباس هم به معنای شیر شرزه و خشمگین است و هم به معنای عبوس و چهره گرفته زیرا که ایشان نسبت به ظالمان چهره ای خشمگین داشتند.
در روز هفتم تولدش گوسفندی را به عنوان عقیقه ذبح کردند و گوشت آن را به فقرا صدقه دادند.
با آن که هنگام تولد پدر خوشحالی می کند، حضرت گاهی قنداقه عباس خردسال را در آغوش می گرفت و آستین دست های کوچک او را بالا می زد و بر بازوان او بوسه می زد و اشک می ریخت حضرت در پاسخ ام البنین نسبت به این کار فرمود این دست ها برای کمک و یاری به برادرش حسین قطع خواهد شد.
حضرت عباس در خانه علی(علیه السلام) و در دامان مادر با ایمان وفادارش و در کنار امام حسین رشد کرد و درس های بزرگ انسانیت صداقت و اخلاق را فرا گرفت تربیت خاص امام علی(علیه السلام) بی شک در شکل دادن به شخصیت فکری و روحی این نوجوان سهم عمده ای داشت روزی حضرت علی(علیه السلام) عباس خردسال خود را نشاده بود و حضرت زینب(علیها السلام) هم حضور داشت امام به این کودک عزیز گفت به بگو یک عباس گفت یک فرمود بگو دو عباس خودداری کرد و گفت شرم دارم با زبانی که خدا را به یگانگی خوانده ام دو بگویم حضرت از معرفت این فرزند خوشحال شد و پیشانی عباس را بوسید.
شجاعت و شهامت عباس
دلاوری های این نوجوان از زمان پدر بزرگوارش در جنگ های آن حضرت با مخالفین نمودار بود که برخی جلوه هایی از شجاعت این نوجوان را در جنگ صفین در تاریخ ثبت کرده اند. گویند: در یکی از روزهای نبرد صفین نوجوانی از سپاه علی(علیه السلام) بیرون امد که نقاب بر چهره داشت و از حرکات او نشانه های شجاعت، هیبت و قدرت هویدا بود از سپاه شام کسی جرأت نکرد به میدان بیاید معاویه یکی از مردان سپاه خود به نام ابی شقاء که دلاوری نام آور بود را گفت به جنگ این جوان برو وی گفت ای امیر شأن بالاتر از آن است که جنگ وی بروم بلکه من هفت پسر دارم و یکی از آنها را می فرستم تا او را از پای درآورد وی یکی از پسرانش را فرستاد که از پای درآمد پسر بعدی اش را فرستاد که او هم به سرنوشت برادر قبل دچار شد تا این که هر هفت پسر در نبرد با او کشته شدند و در این هنگام پدر خود به میدان کارزار آمد و پس از رد و بدل شدن ضرباتی چند ابن شعثاء نیز بمانند فرزندانش به هلاکت رسید که این موجب تعجب حاضران شد حضرت علی(علیه السلام) وی را فرا خواند و نقاب از چهره اش برداشت و پیشانی اش را بوسید و در این هنگام همگان دیدند که این نوچوان عباس بن علی قمر بنی هاشم است.
و همچنین نقل کرده اند در جنگ صفین هنگامی که سپاه معاویه بر آب مسلط بودند و سپاه اسلام در تشنگی به سر می برد جمعی را در رکاب امام حسین(علیه السلام) فرستاد که شریعه فرات را از سپاه دشمن پس بگیرند که در این جمع که موفق به باز کردن راه آب برای سپاه اسلام شده بودند حضرت عباس نیز حضور داشت.
پس از مرگ
۷.۶k
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.