دلم میخواد توی یه مسیر طولانی راه برم اونقدر برم و برم و
دلم میخواد توی یه مسیر طولانی راه برم اونقدر برم و برم و برم که هیچ اثری از شهر و آدمای کثیفش نمونه برم یه جا وایسم از «ته دل» داد بزنم اونقدر مظلومانه داد بزنم و گریه کنم که خدا بیاد پیشم دستشو بزاره رو شونه هام و بگه چته دیونه سرم رفت چی میخوای!؟بعد با یه فنجون چایی داغ ازم پزیرایی کنه و به حرفام گوش بده،دلم میخواد خدا از شنیدن درد دلام خسته نشه وبا بیحوصلگی حرفامو دنبال نکنه یا اینکه بعد از شنیدن حرفام بگه چ میدونم والا هر جور مایلی....دلم یه هم صحبت واقعی میخواد کسی که خودم و دردام براش مهم باشم میخوام من حرف بزنم ، خدا گوش کنه میخوام همه چیزو بهش بگم...همه غصه و ناراحتی هام، همه دردام، همه دلتنگی هام،همه حرفایی که ته دلم مونده و به کسی نگفتم ... خدا هم با صبوری گوش کنه و با نوازش هاش آرومم کنه و دلداریم بده
دلم میخواد وقتی نزدیک غروب میشه و خدا میخواد بره یه جوری نگاش کنم که بفهمه تنهام بفهمه کسی واسه تکیه دادن بهش ندارم یا حتی جایی برای رفتن دلم میخواد خدا با خوشرویی منو به خونش دعوت کنه و منم با کمال میل بپذیرم و باهاش راهی بشم بسمت خونش جایی که خیلی از مسیرِ رفتم از آدما دورتره خیلی....
وااااای که چقدر دلم دعوت خدارو میخواد
S.H
04:04
95\03\03دوشنبه
دلم میخواد وقتی نزدیک غروب میشه و خدا میخواد بره یه جوری نگاش کنم که بفهمه تنهام بفهمه کسی واسه تکیه دادن بهش ندارم یا حتی جایی برای رفتن دلم میخواد خدا با خوشرویی منو به خونش دعوت کنه و منم با کمال میل بپذیرم و باهاش راهی بشم بسمت خونش جایی که خیلی از مسیرِ رفتم از آدما دورتره خیلی....
وااااای که چقدر دلم دعوت خدارو میخواد
S.H
04:04
95\03\03دوشنبه
۱۳.۰k
۰۳ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.